42خروج از مكه
هنگامىكه اتوبوس خيابانهاى مكه را به قصد جدّه طى مىكرد، يكى از مدّاحان اهل بيت قطعهاى را ساخته بود كه قطعه «وداع با كعبه» نام داشت. اين قطعه را او خودش در كنار كعبه ساخت. در همان حال به ياد اين قطعه افتادم و آن را زير لب ساز كردم.
شبانگاهان تا به وقت سحر در طواف حرم ناله ها دارم
ولى با ياد وداع حرم از دو چشم ترم ژاله ها بارم
خداحافظ اى حرم، اى بيت، اى مقام، اى باب، اى صفا اى سعى
خداحافظ اى حَجَر، اى حِجر، اى حطيم، اى ركن، اى مكان وحى
چنان زمزم اشكبارانم
جدا از تو چون غريبانم
خدا حافظ كعبه خوبم
خدا حافظ كوى محبوبم
و بعد از آن، در رثاى شهادت سالار شهيدان اين نوحه را خواند:
اگر امشب كاروان نرود من بمانم و اين لاله گون صحرا
كنم گريه از براى پدر تا سحر پرپر مادرش زهرا
اگر دشمن تازيانه زند روى نعش پدر بر تن زارم
ز رگهاى پاره پاره او لحظهاى لبِ خود بر نمىدارم
روان سوى شام ويرانم
خداحافظ اى پدر جانم
حضور در بزم الهى و در سفره اطعام خداى تبارك و تعالى موهبتى است از خداوند كه براى هر كس فراهم نمىشود و «عمرى بايد كه يار آيد به كنار» . اما رهآورد آن چيست؟ رهآورد سفر پس از بازگشت، اين است كه متوجه مىشوى چقدر دلداده شدهاى! حافظ گويد:
عرض حاجت در حريم حرمتت محتاج نيست
راز كس مخفى نماند بر فروغ راى تو
سپاس و ختم كلام
هم طلب از تست و هم آن نيكوى
ما كهايم، اوّل تويى آخر تويى
اين بار خداوند بزرگ بر اين بنده نالايق و ناشايست منتى گذاشت كه بتوانم سفر حج را با همه مشكلات در دوران توانايى و جوانى طى كنم كه انجام همين سفر آن هم با اين ويژگىها توفيق بزرگى است. بر اين اساس، زبان سپاس و ستايشم الكن و ناقص و كوتاه است. از خداوند بزرگ مىخواهم تا لحظه حيات براى سبك شدن گناهان افتخار انجام اين سفر را بيابم، شايد روزنههايى براى رستگارىام فراهم شود و توشهاى معنوى فرا راهم قرار گيرد تا بتوانم ديگران را دعا كنم و نيز در پس پردهاى كه تنها راز آن بر خداوند آشكار است، آمرزيده شوم.
گر بد و گر نيك فكندم به پيش
پوش بَدِ من به نكويى خويش