82اقرار نمود:
«به نام خداوند بخشندۀ مهربان، نامه ايست به سوى محمد، پيامبر خدا، از نجاشى. درود كسى كه جز او خدايى نيست، (او) درود كسى كه مرا به اسلام هدايت نمود، بر شما باد! نامۀ شما را پيرامون نبوت و بشريت حضرت عيسى زيارت نمودم. به خداى زمين و آسمان سوگند! كه آنچه بيان نموده بوديد، عين حقيقت است و من هيچ مخالفتى با آن ندارم؛ و از حقيقت آيين شما نيز آگاهى يافتم و دربارۀ مسلمانان مهاجر، تا آنجا كه مقتضيات ايجاب مىكرد، خدمات لازم به عمل آمد، و من اكنون به وسيله اين نامه گواهى مىدهم كه شما فرستادۀ خدا و شخص راستگو كه كتابهاى آسمانى او را تصديق مىكنند مىباشيد، و من در حضور پسر عموى شما (جعفر ابن ابى طالب) مراسم اسلام و ايمان و بيعت را انجام دادم.
من براى ابلاغ پيام و اسلام خود، فرزندم «رارها» را رهسپار محضر مقدستان كرده و صريحاً اعلام مىدارم كه من جز خود، ضامن كسى نيستم؛ و اگر دستور فرماييد خودم رهسپار خدمت پرفيضتان شوم، درود بر شما اى پيامبر خدا!» 1سيرۀ پيامبر صلى الله عليه و آله، بر انكار مليتها و عدم استقلال داخلى آنان استوار نبوده است و با وجود جهانى بودن آيين اسلام، موجوديت قبايل، ملتها و اديان ديگر؛ چه در قلمرو حكومت اسلامى و چه خارج از آن، محفوظ بوده است
با توجه به نامههاى پيامبر صلى الله عليه و آله به سران كشورها، روشن مىشود كه اسلام از همان آغاز، فكر همزيستى مسالمتآميز با پيروان اديان الهى را مطرح ساخته است. در بيشتر نامههايى كه به وسيلۀ پيامبر براى پادشاهان جهان، كه داراى اعتقاد الهى بودهاند، فرستاده شده، متن آيۀ ذيل كه همان اعلاميه جهانى اسلام باشد، مطرح گرديده است:
قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ. 2
در اسلام اصالت با «صلح» و استفاده