73از آنجا به نقاط ديگر سرايت كرد.
هيأتهاى مذهبى و قومى از نقاط مختلف به مدينه، پايگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان مىآمدند و آزادانه به تفحّص و گفت وگو مىپرداختند و گروهى نيز آزادانه به دين اسلام مشرّف مىشدند. پيامبر صلى الله عليه و آله در عين بيان دستورات الهى و دعوت همگان به حق، نهايت تواضع و فروتنى را نسبت به آنان اعمال مىكرد. خانهاى در مدينه جهت پذيرايى از ميهمانان اختصاص داد و برخى از ميهمانها با سفارش پيامبر صلى الله عليه و آله در منزل بعضى از اصحاب پذيرايى مىشدند. وقتى مسيحيان به ديدنش مىآمدند، حضرت ردايش را مىگسترد و ايشان را بر آن مىنشاند. به امپراتور رم و ايران نامه مىنويسد و نام خود را بر نام آنان مقدم مىدارد و از آنان مىخواهد كه يا مسلمان شوند و يا لا اقل از جلو او كنار روند تا بتواند مذهبش را ميان ملتها تبليغ نمايد.
پيامبر صلى الله عليه و آله خواستار تحقّق شرايطى است كه ملتها بتوانند در انتخاب مكتب و جهانبينى خاص خويش، تصميم بگيرند و در صورت روشن شدن حق، آزادانه عقيدۀ توحيدى را بپذيرند و جز خداى يگانه را نپرستند و تسليم خواست و ارادۀ او نشوند.
لازمۀ اين رسالت آن است كه با قدرتهاى سلب كنندۀ آزادى ملتها كه مانع تحقيق و پژوهش و گرايش به آيين الهى مىشوند، مبارزه شود.
پيامبر همۀ آدميان را، بدون استثنا، همچون فرزندان دلبند و پارۀ تن خود مىدانست و خير و هدايت همهشان را مىخواست و چون مىديد كه به راه گمراهى و هلاكت مىروند، سخت اندوهگين مىشد، همانگونه كه پدرى مهربان از هلاكت وتباهى فرزندانش دچار اندوه مىشود
پيامبر صلى الله عليه و آله در نامههايش به رؤساى دولتهاى معاصر خويش، به قبول رسالت آن حضرت و گرويدن به آيين اسلام را خواستار مىشد و در مواردى به بقاى مُلك و سلطنت آنان تصريح و تداوم حاكميت آنان بر قلمرو سرزمين خويش را تضمين مىكرد. آن حضرت، نتيجۀ سرپيچى آنان از اين دعوت الهى را مجازات اخروى مىدانست؛ مثلاً در نامهاش به پادشاه ايران و يا قيصر روم، مىفرمايد: اگر اين دعوت را نپذيرى، گناه ملّت مجوس و يا مردم مصر و. . . به گردن تو خواهد بود؛ چه اينكه با نپذيرفتن اسلام از سوى سلاطين، مردم اين