24«صَافَحْتَ الْحَجَرَ وَ وَقَفْتَ بِمَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عليه السلام وَ صَلَّيْتَ بِهِ رَكْعَتَيْنِ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَصَاحَ عليه السلام صَيْحَةً كَادَ يُفَارِقُ الدُّنْيَا. ثُمَّ قَالَ: آهِ، آهِ، ثُمَّ قَالَ عليه السلام مَنْ صَافَحَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَقَدْ صَافَحَ اللَّهَ تَعَالَى، فَانْظُرْ يَا مِسْكِينُ لاَ تُضَيِّعْ أَجْرَ مَا عَظُمَ حُرْمَتُهُ وَ تَنْقُضِ الْمُصَافَحَةَ بِالْمُخَالَفَةِ وَ قَبْضِ الْحَرَامِ نَظِيرَ أَهْلِ الْآثَامِ. . .» . 1* باز از آداب است كه با وقار گام بردارد، چون در محضر الهى است. تا حدّ امكان نزديك كعبه گردد و نيز آنگاه كه به باب البيت رسيد، با ياد ذلّت انسان در برابر خدا در قيامت و با در خواست بهشت از او، اين دعا را بخواند:
«سَائِلُكَ، فَقِيرُكَ، مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ؛ اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحَرَمُ حَرَمُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ الْمُسْتَجِيرِ بِكَ مِنَ النَّارِ فَأَعْتِقْنِي وَ وَالِدَيَّ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ، يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ» . 2طواف به غير از آداب، داراى اسرارى است:
* يكى اينكه فرشتگان الهى پيرامون كعبه مىگردند، لذا انسان بايد خود را همگون با فرشتگان كند؛ وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ . 3لذا به هنگام طواف، طواف جسمانى نكند و متوجه طواف قلب به دور بيت اللّٰه حقيقى، كه همان عرش الهى است، باشد.
طواف شريف طواف قلب در حضرت ربوبى است و كعبه نمادى از او در عالم ملك و شهادت است. انسان به هنگام طواف بايد متذكّر بيت معمور در آسمانها باشد. طواف انسان به دور كعبه ملكى، همان طواف ملائكه به دور عرش الهى است و انسان بايد به هنگام طواف تا آسمانها و فرشتگان بالا رود.
* سرّ ديگرِ طوافِ هفتگانه، رفع حجب هفت گانه است كه گاهى از آنها به هفت اخلاق رذيله تعبير مىشود؛ يعنى عجب، كبر، حسد، حرص، بخل، غضب و شهوت. لذا با هر شوطى از طواف، اخلاقى ناپسند را از قلب خود بيرون رانده، روح و قلب خود را جهت تجلّى انوار الهى صفا مىدهد.
* و از اسرار طواف آن است 4كه، با هر طوافى به رمزى از رموز قرآنى نايل مىشود.
در روايات است (گذشت) كه قرآن ظَهرى دارد و بطنى و براى بطن آن باز بطنى است تا هفت بطن. انسان حجگزار با هر شوطى از طواف، به بطنى از آيات قرآن كريم نايل مىشود.