22حديث حج فرمود:
«وَ لَبِّ بِمَعْنَى إِجَابَةٍ صَادِقَةٍ صَافِيَةٍ خَالِصَةٍ زَاكِيَةٍ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِي دَعْوَتِكَ مُتَمَسِّكاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى» . 1احرام را اسرارى است:
محرّمات احرام دو قسم است: «محرّمات خاص» و «محرّمات عام» ؛ محرّمات خاص همان موارد معروفى است كه در كتب فقهى به آن اشاره شده است.
* اما سرّ احرام، احرام از جميع معاصى و حتى مشتبهات است. نفس بايد به هنگام احرام از نفسانيات، مشتهيات و تمام لذات فاصله بگيرد و حتى لذّت حلال را، به قدر ضرورت، آن هم نه براى تحصيل لذّت، بلكه براى انجام تكليف الهى، استفاده كند. 2* سرّ ديگر احرام آن است كه مشاهدۀ محسوساست و ماديات را برخود حرام كند و در گامى بالاتر، شهود ما سوا را برخود حرام سازد؛ به عبارتى ديگر، از احرام به فنا دست يابد و از احرام متوجه عالم روحانيت، عالم وصل و عالم اسماء الهى شود، كه اين كعبه حقيقى و اين حج انفسى است.
* از اسرار احرام، تردّد ميان خوف و رجا است؛ زيرا آنگاه كه انسان لبيك مىگويد، نمىداند پاسخ چيست. آيا پاسخ حق «لبّيك» است يا «لا لبّيك» .
ابوالقاسم قشيرى مىگويد: «شريعت التزام عبوديت و حقيقت، مشاهدۀ ربوبيت است. لذا اگر شريعت مؤيد به حقيقت و اگر حقيقت مؤيد به شريعت نباشد قابل قبول نيست.
در حديثى از امام علىّبن الحسين عليهما السلام آمده است كه آن حضرت بعد از احرام، رنگ از رخسارش پريد، صحابى علّت را جويا شدند. امام عليه السلام فرمود: خوف آن دارم كه خدا در پاسخ من بگويد: «لا لبّيك» ؛ «حَجّ عَلِيّ بن الْحُسَين عليه السلام فَلَمَّا أَحْرَمَ وَ اسْتَوَتْ بِهِ رَاحِلَتُهُ اَصْفَرَ لَوْنُهُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الرَّعْدَة وَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُلَبِّيَ، فَقيلَ أَ لاٰ تُلَبِّي فَقٰالَ أَخْشى أَنْ يَقُولَ لِي لاٰ لَبَّيْكَ وَ لاٰ سَعْدَيكَ فَلَمَّا لَبَّى غُشِيَ عَلَيهِ» . 3* سرّ ديگر احرام اينكه، هرگاه همگان لبيك مىگويند و نداى حق را به صورت جمعى پاسخ مىدهند، انسان متذكّر نفخ صور و حشر تمامى انسانها از قبور مىشود. در عرصۀ قيامت