42مردم دست داده! آخر ديروز هم در اين صحرا بوديم اما انقلاب حالى در خود نديديم.
حوالى غروب عدهاى شرطى وارد عرفات شده، مردم را به عنف گرفته، در سيارهها انداختند و مىبرند و به جانب منا و محكمه براى تحقيق. هياهوى غريبى رخ داد. مردم همه مضطرب و پريشان از اين سو به آن سو فرار مىكنند. به رفقا سفارش كردم: ملتفت باشيد پيش از غروب از حدود عرفات خارج نشويد، اما از يمين به يسار فرار كنيد. در اين بين هوا منقلب شده، ابر شد و باران به شدت باريدن گرفت.
شرطىها عدهاى را گرفته سوار سيارهها شدند و رفتند. عرفات امن شد و آثار مغرب ظاهر گرديد. اذان مغرب را گفته از حدود عرفات خارج شديم.
هوا كمى سرد است. باران هم مىآيد و ما هم سر و پاى برهنه فقط دو جامۀ احرام دربر داريم و بس، ولى با شوق آمديم و وارد منا شديم. شب را در چادر به سر برده، سحر برخاستيم، رو به مشعر آورده و در راه دچار شرطى شديم، رشوه داديم و رد شديم! در مشعر، وقوف اختيارى را درك كرده، صبح به منا بازگشتيم. مناسك و مراسم عيد را بهجا آورديم و در اين احتياط بعضى از عامه هم با ما همراهى كردند.
پس از مراجعت از منا، اوضاع دگرگون شده، عربها به ديدۀ عداوت و دشمنى به عجمها نگاه مىكنند بلكه بد مىگويند، شتم مىكنند. حتى شنيده شد بعضى از كسبۀ مكّه با عجمها معامله نمىكنند! نگارنده به چشم خود ديدم كه در مسجدالحرام چند نفر مصرى و غير مصرى از اعراب و شرطى يك نفر ايرانى را گرفته مىزدند و بعضى ديگر، آنان را بر اين كار تشجيع و ترغيب مىكردند و مىگفتند: جزاك اللّٰه خيراً، جزاك اللّٰه خيراً! ، از يكى پرسيدم علت اين كار و سبب اين سبّ و شتم در گفتار چيست؟ گفت: عجمها حرمت مسجد را نگاه نداشتند، ديگر از اين بالاتر كه يك نفر عجمى ديروز مسجدالحرام را نجس كرده است! گفتم: معاذ اللّٰه! مسلمان چنين عملى را مرتكب نمىشود. كدام عقل باور مىكند كه يك نفر مسلمان ايرانى از راه دور با آن صدمات شديد و مخارج گزاف (ده هزار تومان يا اقلاً پنج هزار تومان) به مكّه