351. عبدالحىّ رضوى در كتاب پيشگفته مىنويسد:
«در طول عمر ما، فراوان اين مشكل پيش آمده و شده است كه قاضى مكّه، با شهادت يك حاجى مغربى، حكم به ثبوت رؤيت هلال مىكند و دشوارى از اينجا آغاز مىشود كه به شيعه اجازه نمىدهند به موقع در عرفات وقوف كند.
يك بار سيّد فاضلى به حج رفت و شاهد بود كه هيچ كس به رؤيت هلال شهادت نداده است، چون محرم شده بود تا سال آينده در مكّه مجاور ماند و پس از گزاردن حج به شهرش بازگشت.
فاضل قزوينى به حج رفت و چون امر مشتبه شد، از سنّيان پيروى نكرد.
رؤساى مكّه از كار او آگاه شدند و به قتلش حكم كردند. او در تنورى پنهان و از مكّه خارج شد. پس از آن در اطراف مكّه ماند تا سال بعد خود را به قيافهاى ديگر درآورد و حجگزارد.
فاضل ديگرى هم به نام مولى زينالعابدين [ كاشانى ] از آنان پيروى نكرد، او را كشتند. 1. . . همين زمان عالم فاضلى به نام شاه فضلاللّٰه در كاشان بود گفت: فرزند محمدباقر خراسانى كه فقيهى فاضل است، در همين سال به حج رفت و بازگشت. از ظاهر سفر او بر مىآيد كه حج را صحيح مىدانسته است. من نامهاى به او نوشتم و از كيفيت حج سؤال كردم. به من - شاه فضلاللّٰه - نوشت: حج باطل است. بدو نوشتم: چرا شما برگشتيد؟ نوشت: حج من حج واجب نبود. من حج واجبم را سالها پيش انجام دادم، اين حج مستحب بود.
من با عمرۀ مفرده خود را مُحِل كردم و بازگشتم.
. . . يكى از علماى كاشان به نام مولى هادى اين قبيل حج را صحيح و از حجةالاسلام مجزى مىدانست. يك بار ديگر هم همين حادثه اتفاق افتاد: سيد فاضلى به نام مير عبدالغنى در مكّه با جماعتى ساكن بود. اعرابى كه حج نيابى انجام مىدادند نتوانسته بودند حج خود را به موقع بهجا آورند. از اين رو مردم براى سال بعد به آنان نيابت