8در آن، موجب انتقام الهى مىشود؛ . . . وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحٰادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذٰابٍ أَلِيمٍ .
4. داشتن اقتصاد سالم، ويژگىِ ديگر اين شهر است:
ساكنان اين منطقه از اقتصاد سالم برخوردار بوده و براى هميشه، خداوند نعمتهاى خويش را به آنان ارزانى داشته است؛ . . . وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرٰاتِ. . . 1
و در آيۀ ديگر مىفرمايد: . . . يُجْبىٰ إِلَيْهِ ثَمَرٰاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنّٰا. . . .
5. توجه قلبهاى ميليونها انسان مسلمان در سراسر جهان، بهاين سرزميناست:
دلهاى مشتاق مسلمانان، بهسوى اين سرزمين گرايش دارد و همه ساله در موسم حج تنها تعدادى از اين علاقمندان توفيق حضور در اين شهر را مىيابند؛ . . . فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّٰاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ. . . 2
6. يكسانىِ ساكنان مكهبامردمان ديگرجاىها، كه براى حجگزارى بهآنجا مىآيند:
كسانى كه به اين شهر وارد مىشوند، با آنانكه پيش از آنها در اين شهر سكونت داشتهاند، يكسان و برابرند؛ « . . . سَوٰاءً الْعٰاكِفُ فِيهِ وَ الْبٰادِ. . . ؛ فَالْعَاكِفُ الْمُقِيمُ بِهِ وَ الْبَادِي الَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ» . 3«عاكف» كسى است كه در مكه ساكن است و «بادى» كسى است كه از ديگر سرزمينها براى حجگزارى به آن ديار مىرود.
7. ادارۀ امور شهر مكه به وسيلۀ صالحان، فرمان خداوند است:
فرمودۀ خدا است كه بايد تصدّى امور و توليت شهر مكه در دست متّقين و صالحان باشد؛ . . . وَ مٰا كٰانُوا أَوْلِيٰاءَهُ إِنْ أَوْلِيٰاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ. . . .
سرّ اين مسأله آن است كه مكّه و مسجدالحرام و كعبه، يك شهر و يا يك اثر تاريخى و باستانى نيستند كه بايد مسؤولان كشور به حفظ آن همّت گمارند، بلكه اينجا پايگاهى براى تربيت مسلمانان و گسترش علم و فرهنگ و انتقال آن از طريق حاجيان به سرتاسر دنياست.
8. خانۀ خدا (كعبه) در مكه واقع است:
از ويژگىهاى بىشمارِ مكه، آن استكه كعبه در آن واقع شده و آن، نخستين خانۀ