17حالات مختلف، بدين جهت است كه مُحرِم در حالات مختلف به ياد وصول به مقصد و اميدوار به وصول باشد ولبيك گويد. چه، شوق به وصول در حالات مختلف تجديد مىشود و ميل طبيعى يا ارادى هرچه به هدف نزديكتر شود، شدت پيدا مىكند.
احتمال ديگر در سرّ تكرار تلبيه آن است كه بهخاطر علوّ مرتبۀ منادى و اهميت مقصد پى در پى دعوت حق تعالى اجابت مىشود و سرّ قطع تلبيه با رسيدن و ديدن مواضع مخصوص، مثل خانههاى مكه بدين سبب است كه وقتى نشانههاى رسيدن به مقصود آشكار مىشود، تلبيه گفتن معنا ندارد. كسى كه عرفه را مشاهد كرد، تلبيه گفتن با رسيدن به مقام معرفت جايز نيست. چه اينكه، با رسيدن به مشعر، به قرب حقيقى خدا مىرسد و مقام وصول و شهود، اقتضاى تلبيه گفتن را ندارد. بلكه مقتضى وقار و سكونت و اطمينان است؛ همانطور كه هيبت و جلال و عظمت، اقتضاى احترام و ادب حضور و وقار و سنگينى را دارد، حضور او نيز اقتضاى غيبت وجود واصل را دارد؛ أَلاٰ بِذِكْرِ اللّٰهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ . 1سرّ محرمات احرام
سرّ محرّمات احرام، رهايى انسان از خود و توجه به خدا است كه اگر محرّمات احرام حلال بود، انسان به خود مشغول مىشد نه به خداوند. نگاه به آينه، زينت كردن، عقد نمودن، عطر زدن و. . . به خود مشغول شدن است. اضافه بر آن - مثلاً - صيد كردن ارضاى قوّۀ غضب است و ترك صيد، رهايى از قوۀ غضب.
طواف كننده بداند پيشاپيشِ او دريايى است كه انتها ندارد؛ مانند دايره در حركت دوّار كه بىانتهاست؛ چون پايان خط نقطه است و در دايره نقطه وجود ندارد.
المُحرم كالمَيْت لا حراك له
صيد بايد در حرم محترم باشد، علاوه بر آن، همۀ موجودات تسبيحگوى حقاند، گرچه