15چنين مقامى برسند. اگر جماد شهوت و غضب ندارد، آدمى نيز در اثر رياضتهاى معقول و مشروع مىتواند به مقامى برسد كه كاملاً بر شهوت و غضب خود چيره شود؛ بهگونهاى كه گويى چون جمادات گشته و از بند هوى رسته است.
پس، وقتى انسان ميان صفا و مروه سعى مىكند، بايد به صفات آن دو، كه از جمادات هستند، فكر كند و خود را به بعضى از آن صفات متصف نمايد؛ مثلاً يكى از صفات جماد، افتادگى و دورى از استعلا است. حاجى نيز بايد بر تواضع خود بيفزايد و از بزرگيبنى خويش بكاهد.
محيىالدين به سنگ مثال زده و مىگويد: خداوند در قرآن بعضى از سنگها را خاشع بارگاه ربوبى دانسته و بعضى از آنها را مجراى آب، كه مايۀ زندگى است معرفى كرده است. پس انسان نيز علاوه بر خاشع بودن بايد مجراى فيض و مايۀ حيات گردد. 1قرآن كريم مىفرمايد:
وَ إِنَّ مِنَ الْحِجٰارَةِ لَمٰا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ اْلأَنْهٰارُ وَ إِنَّ مِنْهٰا لَمٰا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمٰاءُ وَ إِنَّ مِنْهٰا لَمٰا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ ؛ 2«و بعضى از سنگها هستند كه از آنها جوىها جارى مىشود و بعضى سنگها هستند كه مىشكافند و آب از دل آنها بيرون مىشود و بعضى ديگر هستند كه از بيم خدا فرو مىريزند.»
خوب است كه آدمى اين چند صفت را، كه خدا براى سنگ ذكر كرده است، در خود زنده كند؛ يعنى خاشع بوده و مايۀ حيات ديگران باشد.
محيىالدين مىگويد: ساعى ميان صفا و مروه، وقتى با اين بينش سعىكند، مىتواند كمالات موجود در سنگ را در خود پياده كند كه عبارتند از: خشيت، حيات، علم به خدا و ثابت و استوار بودن. وقتى از عمل سعى فارغ شود داراى كمالات مذكور خواهد بود. 3وقوف به عرفه و نماز در آن
وقوف در عرفه، آن است كه حاجى در روز نهم، در اين منطقه، از هنگام زوال تا غروب توقف كند. لازم نيست همۀ اين مدت را وقوف داشته باشد، بلكه آنچه ركن است، مسمّاى توقف است.