23خداوند نيز چنين است؛ زيرا متعلّق قصد الهى، يا ايجاد عين است و يا ايجاد حكم و نسبت است. هر دو مورد از امور عدمى هستند.
آنجا كه ايجاد عين باشد؛ مانند اين آيۀ شريفه است كه فرمود:
إِنَّمٰا قَوْلُنٰا لِشَيْءٍ إِذٰا أَرَدْنٰاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ . 1«به يقين قول ما، وقتى بر هر چيزى كه اراده كنيم تعلّق بگيرد، به محض آنكه بگوييم باش، مىباشد.»
در اينجا خداوند ارادۀ تحقّق امر معدوم را نموده است. آنجا كه متعلّق قصد ايجاد حكم معدوم باشد؛ مانند اين آيه است كه فرمود:
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ. . . ؛ 2«اگر بخواهد شما را از ميان مىبرد.»
در اوّلى به معدم تحقق بخشيد و در اينجا معدومِ تحقق يافته را منعدم ساخت. 3حاجى وقتى قصد و نيت احرام مىكند، به اسم «المانع» الهى تخلّق يافته و قصد يك امر معدوم مىنمايد، كه عبارت است از قربت الهى. قصد تقرّب به خداوند، قصد يك امر معدوم است؛ زيرا او تقرّبى را طالب است كه ندارد و تا كنون نتوانسته است به آن دست يابد. حاجى با تخلّق به اسم المانع، تمام موانعى را كه تا كنون باعث دورى وى از تقرّب الهى شده بودند، از ميان مىبرد؛ به عبارت ديگر، مانع ممانعت آن موانع مىشود، پس به تقرّبى كه نداشته، نائل مىگردد.
وقتى حاجى به بركت احرام به قرب معبود مىرسد، در آن صورت مظهر اسم «الظاهر» مىگردد. 4سيادت و عبادت در حج
آنكه حج را به عنوان يك عبادت دينى به جا مىآورد. در پرتو انوارِ اعمال عبادىِ خويش، به سيادت دينى نايل مىگردد.
حاجى با لبيك گفتن به دعوت الهى، كه او را به زيارت خانهاش خوانده است، به خدا تقرّب جسته و مظهر اسم «الداعى» مىگردد. او با پوشيدن لباس عبوديت، به صفات