14او ضمن بيان دو نظريۀ اساسى در بارۀ حجّ طفل، كه يكى قائل به جواز است و ديگرى قائل به عدم جواز، نظريۀ نخست را برگزيده و رأى به جواز حجّ طفل را رأى صحيح و حق دانسته است.
وى براى توجيه نظريۀ خود، به بيان چند دليل پرداخته است كه عبارتند از:
1 - حديث نبوى؛ زنى از پيامبرگرامى صلى الله عليه و آله در بارۀ حج طفل پرسيد و آن حضرت فرمود: حج طفل جايز است.
2 - فطرت كودك؛ «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ» ؛ «هر كودكى به فطرت پاكِ مسلمانى زاده مىشود.»
وى مىگويد: طبق اين حديث شريف، انسان هر قدر صغيرتر باشد به مبدأ فطرت پاك اسلامى نزديكتر است. از اين رو است كه محيىالدين، حتّى حجّ طفل شيرخوار را نيز صحيح مىداند.
3 - مكاشفهاى كه براى خودِ ابن عربى پيش آمده است؛ او مىگويد: دختر بچۀ شيرخوارى داشتم كه كمتر از يك سال عمر داشت. روزى از او پرسشى فقهى كردم و او پاسخ داد. مادر بزرگ اين بچه از ديدن اين واقعه بىهوش شد! بنابراين، كودكان بر اساس همان فطرت كودكى و اسلامىشان به اسلام آگاهند و آن را از اعماق جان مىپذيرند.
4 - كودك هم بالاصاله مؤمن است و هم به تبع؛ وى مىافزايد: اگر حجّ طفل از ديدگاه بعضى به تبع مقبول است و تنها حجّ مكلّفين بالاصاله صحيح است؛ از نظر من، حجّ طفل هم بالاصاله و هم به تبع مقبول مىباشد؛ زيرا كودك از دو جهت مؤمن است:
الف: ايمان تبعى، كه به تبع پدر و مادرِ مسلمانش، كودك نيز مسلمان و مؤمن است.
ب: ايمان اصالتى، كه به جهت قريب العهد بودن به فطرت خدادادى مؤمن است.
محيىالدين جهت دوم را، با تمسك به يك آيه و يك حديث اثبات مىكند:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قٰالُوا بَلىٰ. . . . 1(و آنگاه كه پرودگارت از اصلاب بنى آدم و ذرّيههاى آن سئوال كرد و از آنها بر خدايىاش شهادت گرفت و پرسيد آيا من خداى شما نيستم؟ گفتند: هستى.»