77پيروزى عطا فرمود.
ابن اسحاق مىگويد: عبد اللّٰه بن حسن، از برخى از خاندان خود و او از ابى رافع خدمتگزار پيامبر صلى الله عليه و آله براى من نقل كرد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله على را فرستاد ما با او ر فتيم. چون به نزديك دژ رسيد، مردم آنجا بيرون آمدند و او با آنها جنگيد. يكى از يهوديان بر او ضربتى زد كه سپر از دست او افتاد. على عليه السلام يكى از دژهاى دژ را كه روى زمين بود برداشت و آن را سپر خود ساخت و اين در دست او بود و با آن مىجنگيد تا به پيروزى رسيد، سپس آن را به زمين افكند. من با هفت تن از يارانم كوشيديم تا آن در را جابجا كنيم، ولى نتوانستيم.
آشتى پيامبر با مردم خيبر
پيامبر صلى الله عليه و آله مردم خيبر را در دو دژ وطيح و سلالم محاصره كرد، تا اين كه آنان مطمئن شدند كشته خواهند شود. در اين هنگام درخواست كردند كه به آنان اجازه دهد كوچ كنند. و به آنان امنيت جانى دهد. پيامبر صلى الله عليه و آله تمام دارايى آنان را به دست آورد و همۀ دژهاى شق و نطاة و كتيبه را به جز اين دو دژ، پيش از آن گرفته بود.
مردم فدك، هنگامى كه اين خبر را شنيدند، كه مردم خيبر اجازه خواستند كه از آنجا كوچ كنند و دارايىهاى خود را براى پيامبر بگذارند و حضرت، اجازه فرموده است، آنان درخواست كردند كه نصف اموالشان براى خودشان باشد؛ زيرا آنان آن ملك را بهتر مىشناسند و بهتر مىتوانند آن را آباد كنند. پيامبر پذيرفت و شرط كرد كه هرگاه بخواهد آنان را بيرون كند، مردم فدك پذيرفتند.
خيبر، خراج مسلمانان و فدك حق خاص پيامبر صلى الله عليه و آله بود؛ زيرا مسلمانان براى گرفتن آن، لشكر كشى نكرده بودند.
نويسنده مىگويد: صلح بر سر خيبر، فقط بر سر ميوهها بود، ولى مصالحۀ فدك بر سرِ زمين و ميوه بود.
در سيرۀ ابن هشام، ج2، ص341، آمده است: فتح خيبر در ماه صفر بود.
من نيز معتقدم: اين درستتر است؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله در ماه محرّم سال هفتم هجرى از مدينه بيرون رفت.
اخراج يهود از خيبر
مالك مىگويد: نخستين كسى كه يهوديان خيبر را اخراج كرد، عمر بود.
يكى از رهبران آنها گفت: با اين كه