58ادارۀ حج از سوى ايران و ايرانيان وجود داشته است. اين قبيل آگاهىها، در برخى از سفرنامهها به صورت مستقيم مطرح شده است؛ در حالى كه در برخى ديگر، تنها با اشاره از اين قبيل مسائل ياد شده است.
اين نيز گفتنى است كه سفرنامهنويسان از كارهاى يكديگر آگاهى داشتهاند. براى مثال امينالدوله مىنويسد كه چون شرح ابنيۀ مدينه در سفرنامههاى ديگر مندرج است، اين قبيل مطالب را در اينجا تكرار نمىكنم. 1وى به خصوص از متن چاپى سفرنامۀ نايبالصدر ياد كرده و اين كه وى در آنجا شرحى از ظلم قونسول ايران در جدّه را در حق زوّار يادآور شده است. 2همو از شخصى به نام حسام العلما نقل كرده كه در حال نوشتن «احوال و سفرنامۀ» خودش بوده و بنا دارد به محض «ورود به استانبول طبع و نشر» كند. امين الدوله كه او را بىسواد مىداند، از اين مسأله خشمگين شده، مىنويسد: «مصمم شدم كه ديگر روزنامۀ سفر را ننويسم و اگر بنويسم خيلى مختصر باشد و به دست هيچ كس نيفتد.» 3برخى از سفرنامهها به هدف آگاه كردن حجاج از مشكلات راه و برخى به هدف ارائۀ گزارش به دربار بوده است.
ميرزا عبدالغفار نجمالملك، منجم باشى ناصرالدين شاه در سفرنامهاش كه آن را در سال 1306 نوشته است، تكيهاش روى برخورد بدى است كه در عربستان با حجاج عجم شده است. وى در جايى امير جَبَل را كه سخت به حجاج صدمه مىرساند، تهديد كرده است كه «اگر اجل مهلت داد، مراتب سوء سلوك شما را در تقويم چاپى مندرج خواهد نمود و به عرض اولياى دولت خواهد رسانيد.» 4گذشت كه سفرنامه نويسى از حدود سال 1260 هجرى به اين سو جدىتر شده است. يكى از كهنترين اين سفرنامهها، «سفرنامۀ حاج على خان اعتماد السلطنه» است كه در سال 1263 انجام شده و در كنار «سفرنامۀ محمد ولى ميرزا» (در سال 1260) پسر عباس ميرزا و سفرنامۀ بروجردى با عنوان «بزم غريب» (در سال 1261) در رديف نخستين سفرنامههاى حج است كه در دورۀ قاجارى تأليف شده و ما از آنها آگاهيم. اعتماد السلطنه كه به همراه مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه و آصف الدوله به حج سفر كرده، اطلاعات تاريخى