38
«وَيلَكَ اِنَّ عَلِياً قَتَلَ عَمّي طُعَيمَة و. . .» ؛ «واى بر تو! مىدانى كه على در جنگ بدر، عمويم «طعيمه را كشت و. . .» پس اگر در اين جنگ تو او را بكشى آزادت مىكنم و اگر محمد و يا حمزه را هم بكشى آزاد خواهى شد؛ زيرا بجز اين سه تن كسى با عموى من هم سنگ نيست.
وحشى پاسخ داد: اما محمد، يارانش دور او را مىگيرند و راهى بر او نيست و اما على به هنگام جنگ آن چنان چابك و فرزانه است كه بر كسى اجازۀ تحرك نمىدهد و اما حمزه چرا، زيرا او به هنگام جنگ آن چنان به خشم مىآيد كه زير پاى خود را نمىبيند! 1جبير بن مطعم به وعدهاش وفا نمود و پس از مراجعت وحشى به مكه او را آزاد كرد.
2 - و ديگر كسى كه وحشى را بر اين جنايت تشويق كرد و در به شهادت رسانيدن حمزه نقش اساسى داشت، هند همسر ابوسفيان بود.
او كه در چرب زبانى و زيبايى زبانزد مردم مكه بود 2و از فتاكى و بىباكى وحشى و از پيمانش با جبير آگاهى داشت، با وى ملاقات نمود و بر انجام مأموريتى كه بر عهده گرفته بود تأكيد و ترغيب كرد و در مقابل قتل يكى از سه نفر كه جبير پيشنهاد داده بود، جايزۀ بزرگى را بر وى وعده داد. پاسخ وحشى به هند همان بود كه به جبير داده بود ولى در قتل حمزه او را اميدوار ساخت و لذا در طول راه هر وقت وحشى و هند به همديگر مىرسيدند هند او را با اين جمله خطاب مىكرد و بر تصميمش تشويق مىنمود:
«وَيهاً يٰا اَبٰا دستمة اِشْفِ وَ اسْتشْفِ» ؛ 3«به هوش باش اى ابا دستمه (كنيۀ وحشى است) تا دل ما را آرام و خودت را آزاد كنى.»
از وحشى بشنويم:
بر اساس نقل مورّخان، وحشى خود گفته است كه: در اثر اين تشويقها، به همراه مشركان وارد منطقۀ احد گرديد و مترصد بود تا به آزادى خويش و به وصال هند و جوايز او نايل گردد. او كه در «حربه» 4اندازى فن آور بود و در اصابت هدف كمتر خطا مىكرد، مىگويد:
در اوج درگيرى جنگ، براى دسترسى به حمزه وارد ميدان شدم و در پى فرصت مناسب لحظه شمارى مىكردم و در