16بستندى تا او بر سه پاى قائم بايستادى. . .» .
. . . فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا. . . ، وجوب؛ سقوط. «وجبت الشمس» ؛ آفتاب افتاد؛ يعنى خورشيد غروب كرد. جنوب جمع جنب به معناى پهلو است.
وجوب جنب؛ يعنى قربانى كه با پهلو به زمين افتد كنايه از آن است كه بميرد. 1شيخ طوسى نوشته است: 2«فاذا وجبت جنوبها؛ وقعت لنحرها. الوجوب؛ الوقوع
وجب الحائط؛ اذا وقع. وجب القلب: اذا وقع فيه مايضطرب به»
فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ
شيخ طوسى، نوشته است: 3خوردن مستحب است و خوراندن واجب.
ابن شهر آشوب مازندرانى گفته است: 4از جملۀ «وَاْلبُدْنَ جَعَلْنٰاهٰا لَكُم» چنين استنباط مىشود كه خوردن گوشت قربانى واجب نيست، بلكه مستحب است؛ زيرا از عبارت فهيمده مىشود كه انسانها در خوردن اين گوشت مخير هستند.
القانع؛ كسى است كه در «رضى بالشيء اليسير» و يا به قول ابن يحيى محمد بن صمادح التحبيبى: 5القانع؛ هو الذى يقنع بما أعطى و بما عنده و لا يسأل.
و المعترّ؛ هو الذى يتعرض لك و لايسْألك.
شيخ طوسى هم نوشته است:
القانع الذى يقنع بما أعطى أو بما عنده و لايسأل.
و المعترّ؛ الذى يتعرض لك ان تطعمه من الّلحم.
شيخ طوسى اقوال مختلف ديگرى نيز از قول ابنعباس و مجاهد و قتاده و ديگران نقل كرده است. 6سرانجام در پايان آيه گفته شده است:
سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ ؛ يعنى آن حيوان (شتر) ، با درشتى و ضخم بودن و نيرو داشتن، باز هم مسخّر و مطيع شما شده و مىكشيد و مىبريد آنها را به هر جا كه بخواهيد و نگه مىداريد و سپس هم مىكشيد.