14كلمۀ «منسك» را اگر به فتح سين بخوانيم 1مصدر است و اگر به كسر سين بخوانيم، اسم مكان است و به هر دو طريق آن را مىتوان معنى كرد؛ يعنى خداى تعالى: «جَعَلَ لِكُلِ اُمّةٍ مِنَ الأُمَم السالفة مُتَنسكاً» .
تا اين كه به ياد خدا باشند و به ياد او قربانى كنند و هدف خدايى داشته باشند.
موضوع ياد خدا بودن و خدا را فراموش نكردن و هدف خدايى داشتن و ذكر خدا گفتن، چيزى است كه در آيۀ بعد هم تكرار شده است و به اين صورت گفته شده است:
«آنان كه چون ياد خدا شود، دلهاشان از هيبت اشراق اشعۀ جلال ربانى. . . خائف و هراسان گردد. . .» ؛ 2الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّٰهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ. 3
وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللّٰهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللّٰهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 4
«ونحر شتران فربه را، از شعائر خدا (به اعتبار اين كه قربانى براى خدا شده) مقرر داشتيم كه در آن براى شما خير است و صلاح، در حالى كه آن شتران برپا ايستاده، نام خدا را ببريد و ذكر خدا به جا آريد و چون با پهلو به زمين بيفتند (كنايه از اين كه نحر شوند) ، از گوشت آنها بخوريد و به فقير و قناعتپيشه وسائل و معترّ هم اطعام كنيد.
(امر در فعل - «فكلوا منها» - براى اِباحه و رفع ممنوعيت است و استحباب دارد تا فقرا بفهمند كه گوشت آن حيوان خوب است ولى امر در فعل - اطعموا القانع - امر وجوبى است) . اين بهائم و چهارپايان را مسخر و مطيع شما ساختيم، شايد سپاسگزاريد.»
بُدْن جمع بَدَنه است 5مثل ثَمَرة ثُمْر. بَدَنة؛ يك شتر. از مادۀ بَدانه يعنى سَمَن و فربه.
يقال: بَدُنَ الرجل بضمّ العين: اذا سمن و بَدَّنَ، اذا كبر و اَسَنَّ.
والبُدْن؛ هي الإبل. و الهَدْى؛ عام في الإبل و البَقَر و الغَنَم.
منصوب بودن كلمۀ «بُدْن» در آيه، بنابر فعل محذوف است؛ يعنى «وجعلنا البدن»