71
: جناب آقاى هاشمى! به هنگام حضور حضرتعالى در مدينۀ منوّره و شركتتان در نماز جمعه، خطيب جمعه، مطالب نابجا و اهانتهايى را در صحبتهايش داشت كه با عكسالعمل حضرتعالى روبرو شد. اگر صلاح مىدانيد، مايليم كه براى ثبت در تاريخ و استفادۀ خوانندگان فصلنامۀ «ميقات حج» اصل ماجرا را از زبان شما بشنويم.
آقاى هاشمى: بله. آن ماجرا تلخ و داراى عاقبت شيرينى بود. ما آن روز با خستگىِ زيادِ ناشى از سفر، خودمان را به نماز جمعه رسانديم و انگيزهاى جز كمك به وحدت و نزديكى نداشتيم. طبق معمول براى استماع خطبهها نشستيم؛ ولى خطيب جمعه در خلال صحبت هايش حرفهاى نادرستى زد. در كنار من يكى از وزراى كابينۀ عربستان نشسته بود. من به ايشان كه معمولا با من همراهى مىكرد، گفتم:
«با توجّه به حرفهاى اين آقا، ما ديگر نمىتوانيم پشت سر ايشان نماز بخوانيم.» وزير مربوطه هم جواب داد: «من هم توجيهى براى اين كار نمىبينم.»
من شك داشتم كه آيا خطيب مزبور، اصلا متوجّه ورود من شد، يا نه؟ چون مسجد مملو از جمعيّت بود و جايى را براى ما از قبل خالى نگاه داشته بودند. برخاستيم و به اتاقى كه متعلّق به حرم بود و براى استراحت ما در نظر گرفته بودند، رفتيم و نماز خودمان را در جمع ايرانيان و عربهايى كه همراه ما به اتاق آمدند، خوانديم. من ديگر كلمهاى در اين باب به زبان نياوردم. بعد يكى از آقايان اهل علم كه در شمار متولّيان حرم بود، نزد من آمد و گفت:
«ايشان عادتش اين است و بدون در نظرگرفتن سياست دولت به نحو خودسرانهاى حرف مىزند. شما به دل نگيريد و مطمئن باشيد اين كار را بىجواب نخواهيم گذاشت و احساس مىكنيم به ما هم اهانت شده است. در سنّت ما اهانت به مهمان، جرم بدى محسوب مىشود.»
به هتل كه رفتيم، آقاى «اميرعبداللّٰه» تلفنى با من تماس گرفت و به نحو مؤكّدى اظهار تأسّف كرد و سخنان خطيب جمعه را يك خودسرى آشكار و اهانت به مقامات سعودى خواند. من سعى كردم عصبانيّت وليعهد عربستان را كاهش دهم. گفتم:
«ما حالتهاى علما و روحانيّت را بيشتر از شما مىشناسيم و مىدانيم كه در ميان آنان