31هاجر و اسماعيل است، تأسى به آن بانوى صابرى است كه با اطمينان و اميد در برابر ارادۀ حق تسليم شد و با تعبد و تضرع به درگاه خدا استغاثه كرد و سرگردان و تشنهكام به اين سو و آن سو مىدويد تا جرعه آبى بيابد و كودك تشنهكامش را از مرگ برهاند و چون درمانده و بيچاره شد، آب زمزم درخشيد و برق اميد نويدش داد كه:
ميهمان ماست هركس بىنواست
آشنا با ماست چون بىآشناست
از اين رو در حديث مصباح از سخن حضرت صادق عليه السلام آمده است كه با توجه به واژۀ «صفا» حضرتش به تصفيه روح و ضمير اشاره فرمود:
«وصَفِّ رُوحكَ وَ سِرَّكَ لِلِقاءِ اللّٰهِ تعالى يَوْمَ تَلْقاهُ بِوُقوفِك عَلَى الصَّفا. . .»
«و با وقوف بر صفا، روح و ضميرت را به ديدار خدا در ميعادگاه روز ديدار (قيامت) تصفيه كن و با رسيدن به مروه، مروت و جوانمردى را در راه خدا پيشگير و صفات بد خويش را از ميان بردار و بر شرايط حج و عهدى كه با خدا بستهاى و بدان گردن نهادهاى تا قيامت ثابت و استوار باش.»
اگر حجگزار به اين مرتبه از صفاى سرّ و درون رسيد، همۀ تيرگىها از روح و جانش رخت برمىبندد و دلبستگىهاى مادى فرو مىريزد و قيد و بندهاى اسارت شياطين گسسته مىشود. به سخن زيباى امام خمينى در اينجا بنگريم:
«و در سعى صفا و مروه، با صدق و صفا سعى در يافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همۀ بافتهاى دنيايى گسسته شود و همۀ شكها و ترديدها فرو ريزد و همۀ خوفها و رجاها زايل شود و همۀ دلبستگىهاى مادى گسسته شود و آزادگىها شكفته گردد و قيد و بندهاى شيطان و طاغوتها كه بندگان خدا را به اسارت و اطاعت كشند در هم ريزد.» 1آرى، در سعى، خضوع و انكسار بندگى و بيرون ريختن باد غرور و استكبار از سرها را مىبينيم. آنگاه كه حاجيان هروله كنان و نفس زنان سعى مىكنند و به تكبير و تحليل مىپردازند و روح كبريايىطلبى و امتيازات و مشخههاى مادى را زير پا مىگذارند. در حقيقت تمرين تعبد و تواضع و سكينه و صبر و اميد و انقياع مىنمايند. از اين رو امام