81عموزادهاش «صفوان» به طور مخفيانه و در گفتگويى در حجر اسماعيل همپيمان شدند كه صفوان قرضهاى عمير و كفالت فرزندانش را به عهده گيرد. عمير هم در مدينه رسول خدا را به قتل برساند. وى با همين هدف وارد مدينه شد و على رغم مخالفت صحابه كه از او به جان رسول خدا صلى الله عليه و آله احساس خطر مىكردند، آن حضرت عمير را به حضور خويش فراخواند و او به همراه چند نفر ا ياران پيامبر وارد گرديد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد عمير! به چه منظور به مدينه آمدهاى؟ عمير گفت: براى آزادى فرزندم وهب. حضرت فرمود: اين شمشير براى چيست؟
عرض كرد: «قبّح اللّٰه هذه السيوف» كه همراه داشتن آنها جزو عادت ما شده است. آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله آنچه راكه در حجر اسماعيل در ميان او و صفوان گذشته بود، بيان كرد. عمير با شنيدن رازى كه بجز او و صفوان از آن مطّلع نبود بر نزول وحى به رسول خدا و نبوّت آن حضرت ايمان آورد و از اشتباهات گذشتهاش پوزش خواست. پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به صحابه فرمود: «فقّهوا أخاكم في دينه وأقرِئُوهُ القُرآنَ وأطْلِقوا أسيره» ؛ «به برادر تازه مسلمانتان قرآن و احكام بياموزيد، اسيرش را هم آزاد كنيد.» 1گرچه در كتب تاريخ اين موضوع يك تصميم دو جانبه و در ميان عمير و صفوان عنوان گرديده است ولى قرائن موجود از شدّت عداوت قريش با مسلمانان و طراحى جنگ مجدّد نشانگر اين است كه اين طرح نيز نمىتواند بدون هماهنگى و سازماندهى آنان انجام گيرد، البته براى جلوگيرى از اشاعۀ چنين موضوع حساسى بايد تصميمگيرىها به طور خصوصى و دور از ديد ديگران انجام پذيرد.
تصميم بر جنگ مجدّد
ابو سفيان كه از سلسلهجنبانان و اركانِ اصلىِ جنگ بود، با كشته شدن سران قريش و اسارت عدّۀ ديگر، رياست مستقيم مشركين را در آماده سازى آنان بر جنگ ديگر و ايفاى نقش اساسى در اين هدف را به عهده گرفت. و بلا فاصله پس از مراجعت به مكّه، در حالى كه پسرش حنظه و عتبه و وليد و شيبه به ترتيب پدر و برادر وعموى همسرش هند در اين جنگ كشته شده بودند و پسر ديگرش به نام عمر به اسارت مسلمانان در آمده بود، در ميان اجتماع قريشيان خطاب به آنان چنين گفت: اى گروه قريشيان، پس از اين جنگ كه بزرگان