51آقاى دكتر سيد حسين مدرسى طباطبايى به آن راه يافتم. پس از آن دريافتم كه خانم بيانى نيز از منبعى ديگر به اين حكم دسترسى يافته و بخشهاى مهم آن را به چاپ رساندهاند. 1به هر روى اين متن سندى است در ارتباط با حجگزارى ايرانيان و ساكنان عراق در سال 667.
من انشاء الصاحب علاءالدين رحمه اللّٰه، در فتح راه حجاز و سفر كعبه بحكم يرليغ
بسم اللّٰه الرحمن الرحيم
قَدْ جَاءَكُمْ مِنْ اللّٰهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللّٰهُ مَنْ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ. 2
به حكم آنك توفيق و سعادت مكنون و مدّخرست و بر مثال چنين در ضمير روزگار مخزون و مضمر، نه هر دَورى وقت ظهور آن است و نه هر ذاتى را استعداد قبول حاصل، و خوذ هر كارى را به زمانى مخصوص كردهاند «والأمُورُ مَرْهُونة بأوْقاتِها» وآن كار رابه ذاتى مفوّض ومعلّق «وكلٌّ مُيسَّر لِما خُلِق لَه» تاهنگام آن كار در نيايد جدّ و جهد منجح نيست و كوشش و كشش نافع نه، و چون ذات بىهمال بادشاه، عالمِ مالكِ رقابِ امم، شاه شاهانِ عرب و عجم، منشأ سعادات و منبع خيرات است، هر سعادت كى ايام در جيب غيب نهاذه بوذ و هر خير كى زمان در حجاب كتمان آماذه كرده، اينك در عهد همايون و دور ميمون «اباقا» از عدم به وجود آيد و از قوّت بفعل تا اعتزاى آن به دولت از مادۀ او باشد وانتساب آن بروزگار خجستۀ او كشذ:
ور نيست باورت اينك بدار گوش
بعد از آنك اميذهاى خلايق بريده كَشته بوذ و از مدتهاى مديد و سالهاى بسيار باز طوايف اسلام از زيارت بيت اللّٰه الحرام بازمانده و دل برداشته و ركن حج اسلام كى وَللّٰهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً 3و آن يك ركن است از اركان خمسه كى خراب مانده است و اسلام به حقيقت بر مثال ذاتى است و اركان خمسه را مثابت حواس خسمه كى ضعف يكى از آن ضعف ذاتست و در اين وقت كى مواكب گيتىآراى مدينة السلام بغداد را بِسمِّ مراكب متوج گردانيذ از جمله عنايتهاى باذشاهانه و عواطف شاهنشاهانه كه صادر شذ و بذان يرليغ نفاذ يافت فتح راه مكه و اجازت طوايف اسلام