46چندانى نداشتند. 1يكى از جريانهاى مهمى كه اين زمان در مكه وجود داشت، نزاع فرزندان شريف مكه ابونُمَىّ محمد بن حسن بن على بن قتاده (م701) در موضوع امارت اين شهر بود. ابونمى، يكى از اشراف و سادات حسنى بود كه از حوالى سال 669 تا سال 701 بر مكه حكومت كرد. 2وى صاحب فرزندان متعددى بود كه آنان نيز سالها امارت مكه را داشتند، جز آن كه ميانشان اختلافات شديدى وجود داشت.
چهار نفر آنان كه درگير اين مسأله بودند، عبارت بودند از ابوالغيث، رُمَيْثه و حُمَيْضه و عُطَيْفه. رميثه و حميضه، تا مدّتها به طور مشترك بر مكه حكومت مىكردند. ابوالغيث بر ضد حميضه شوريد امّا كشته شد و جنگ بعدى ميان رميثه و حميضه بود. حُمَيضه كه سالها امارت مكه را داشت، در سال 720 كشته شد و پس از آن رُمَيثه امارت مستقل يافت.
از اين حوادث، آنچه كه به بحث ما ارتباط دارد، پيوند ابوالغيث با مماليك مصر است كه او را با سپاهى به فتح مكه فرستادند. وى توفيقى به دست نياورد و به دست برادرش حميضه كشته شد. پس از آن سپاه جديدى به حمايت از رُمَيْثه برادر ديگرش اعزام شد كه اين بار حميضه به عراق گريخت و به سلطان محمد خدابنده پناهنده شد.
به نوشته برخى از منابع سنى، وى در آنجا سپاهى فراهم آورد و شمارى از روافض - شيعيان - نيز به وى كمك كردند؛ از جمله مردمانى از خراسان؛ وى مىخواست با سپاه مذكور به مكه بيايد كه با درگذشت خدابنده در سال 716 اين لشكركشى متوقف شد. 3در اين باره، چندين گزارش مختلف و متفاوت در دست است كه ابنفهد با استفاده از منابع مختلف فراهم آورده است.
به گزارش ابن عنبه، حميضه فردى شجاع و در عين حال سنگدل بود كه برادرش ابوالغيث را براى به دست آوردن حكومت كشت؛ پس از آن به عراق گريخت در حالى كه پيش از آن، برادرش عضدالدين آنجا بود. وى مىافزايد: او نزد اولجايتو رفت و وى به او اكرام فراوانى كرد. حميضه از سلطان خدابنده خواست تا سپاهى براى تصرف مكه به او بدهد و او تعهد مىكند كه مصر و شام را براى او تصرف كند! سلطان پس از آن كه امتحان مختصرى از مقاومت وى كرد، سپاهى به فرماندهى امير طالب دلقندى حسينى، همراهِ او فرستاد. زمانى كه