45زمانى كه اباقاخان در سال 667 هجرى به بغداد آمد، عطاملك كه حكومت عراق را در اختيار داشت، استقبال شايسته و باشكوهى از خان به عمل آورد. پس از آن بود كه وى را قانع كرد تا فرمانى در اين باره صادر كند. متن اين فرمان را در ادامه خواهيم آورد. اين نخستين قدم در باز شدن راه حج بود.
در اين دوره، زائران عراقى و ايرانى به حج مىرفتند، اما چندان روشن نيست كه حمايت دولت از اينها، به چه صورت بوده است. بايد توجه داشت كه ايلخانان مغول، تا پيش از غازانخان ، مسلمان نبودند و به همين دليل، اهميتى نيز به امر حج گزارى مسلمانان نمىدادند.
به نظر مىرسد از زمان غازان خان، كه مسلمان شده، بحث حج جدىتر شده است. اما در اين دوره نيز خبرى از اين كه مداخلۀ مستقيمى در امر حج از سوى دستگاه ادارى مغول صورت گرفته باشد، نيافتيم.
بيشتر اخبارى كه در اختيار داريم، مربوط به زمان «سلطان محمد خدابنده» (سلطنت از 704 تا 716) است. تدين وى، او را بر آن مىداشت تا بيش از گذشته به مسأله حج و برطرف كردن مشكلات حجاج اقدام كند.
از سوى ديگر، اختلاف اشراف حسنى مكه بر سر تسلط بر اين شهر و نيز استفادۀ آنان از رقابت ميان مماليك و مغولان براى گرفتن كمك بيشتر يا حمايت از يكى از اشراف در برابر ديگرى، پاى ايلخانان را به مسأله حج و توجه به مكه بيشتر باز كرد.
اختلاف ميان اشراف حسنى در مكه، به گونهاى بود كه يك گروه طرفدار تسلط مصر و گروه ديگر طرفدار تسلط ايلخانان و احيانا شاهان زيدى يمن بودند. در اين اختلاف و در پى درگيرى، فرد شكست خورده به دربار محبوب خويش مىگريخت تا با گرفتن كمك مالى و نظامى، بار ديگر بر شهر مكه مسلط شود و به نام سلطان مورد نظر، خطبه بخواند.
طبيعى بود كه نفوذ و تسلط مماليك بر مكه، به دلايل مختلف بيش از ايلخانان بود. در عين حال، به دليل آن كه حاكمان مكه و مدينه از سادات بودند و برخى از آنان آشكارا بر مذهب تشيع - اعم از زيدى و امامى - از تسلط مماليك ناخشنود بودند و به دنبال راه گريزى از پذيرش سلطۀ آنان مىگشتند. طبعا يكى از راههاى گريز آنها، روى آوردن به زيديان يمن بود كه البته در برابر نيروى نظامى مماليك قدرت