37مسلمانان عرب، فارس، هند، آمريكا، آفريقا، اروپا و غير آن، حضور مىيابند تا بينش عميقى در عبادت و روحيۀ تازهاى در محضر خدا، پيدا كرده و مفهوم انسانيّت در دلشان اثر نمايد و از آنچه در زندگيشان به صورت عادت غلط در آمده، آزاد گردند؛ زيرا اگر مردم در انديشه، عبادت و مسؤوليتهايشان در محيط بستهاى تلاش و زندگى كنند، دچار روحيۀ محدود و تنگ نظرى خواهند شد و خود را به عنوان بخشى از امّت بزرگ فراموش خواهند نمود، در صورتى كه، عبادت طواف، در محضر پروردگار جهان، به امت اسلام انديشه و روحيۀ جهانى الهام مىبخشد و هدف تربيتى حج از آن پديدار مىشود و اين همان ساختن مسلمان، با انديشۀ جهانى است كه هنگام طواف برگرد خانۀ همگانى خدا، از خود محورى و دايره خانواده و سرزمين و ملّتش آزاد مىشود.
اين مسأله مهمّى است كه ما در زندگى اجتماعى و سياسى خود بايد آن را تحقّق ببخشيم و فعاليّتهاى خود را وارد صحنۀ جديد بگردانيم و نقش بهترى را ايفا نماييم؛ زيرا يكى از مشكلات جهان اسلام، همين روحيهاى است كه احياناً بر مسلمانان حاكم مىشود و آنان به مسائل خاصّ خود اهتمام مىورزند كه يك درجه از مشكلات و مسايل شخصى فراتر رفته و از حالت خود محورى، به روحيۀ ملىگرايى تبديل شده است. چنين مسلمانانى، مسايل كشور خود را، اساس مشكلات اسلام دانسته و بر اين باورند كه بايد تمام فعاليّتهاى خود و مسلمانان در حج براى حلّ آنها صرف شود و بايد از تمام انرژيها و معادلات جهانى كمك گرفت و ديگر فكر نمىكنند كه بايد از كشور آنان هم به نفع مسائل و مشكلات جهان اسلام استفاده نمود و چه بسا، اين روحيۀ ملىگرايى، آنان را از مسائل جهانى - به طور كلّى - منزوى نمايد.
امروزه مىبينيم واقعيت سياسى كشورهايى كه مسلمانان در آن زندگى مىكنند، مسائل منطقهاى يا جغرافياى آن كشورها است و مسلمانان در ميان مشكلات فراوان جهان اسلام، تنها در صدد حلّ مسائل محلّى خود مىباشند و به مسايل ديگر هيچ اهتمامى نمىورزند، مگر آنجا كه با مسائل كشور خود در رابطه باشد.
اينان با مسائل ديگر كشورهاى مسلمان، همانند قضاياى ديگر اجانب و بيگانگان برخورد مىكنند و چه بسا، دخالت در مسألهاى را، گرچه اسلامى باشد، و تنها به خاطر بازماندن از مسائل خود، نقطۀ