21مفرد شعائر، شعيره است. اِشعارالهَدْى؛ يعنى نشان گذاشتن حيوان قربانى با داغ و علامت ديگر.
فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ جُناح در لغت يعنى مَيْل و انحراف به هر طريقى كه باشد، ليكن بيشتر، در انحرافِ به گناه به كار رفته است و بعدها، در دين به طور مَجاز، از جُناح تعبير به گناه شده است.
شايد به ذهن كسى خطور كند كه ظاهراً در آيه، تعارضى هست، بدين معنى كه، چطور مىشود بگوييم: صفا و مروه از شعائراللّٰه است و گناهى نيست كه سعى، ميان آن دو انجام شود.
در جواب مىگوييم: چنين نيست بلكه بايد بدانيم كه در دورۀ جاهليّت، عربها پس از زيارت بُتهاى خود، طواف و سعيى هم براى صفا و مروه انجام مىدادند و چون مسلمان شدند، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند كه آيا طواف و سعى صفا و مروه، ضرورت دارد؟ اين آيه نازل شد: إنّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ. . . و بعدها رسم شد كه ميان اين دو كوه، سعى انجام شود.
وقتى مىگوييم: «لا جُناح عليكَ أَنْ تَفْعل» خودِ اين عبارت، اِباحه و دستور جواز انجام فعل است.
و وقتى مىگوييم: «فلا جُناح عليكَ اَلّا تفعل» خود، اباحهاى است براى ترك فعل و مىتواند دستورى براى انجام ندادن آن كار باشد.
بنابراين، قول خداى سبحان . . . فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا. . . نمىتواند دليلى بر ترك سعى و طواف باشد؛ زيرا در جاهليت كه سعى و طواف ميان آن دو كوه، براى خاطر بتها بوده و بر باطل، گناه شمرده مىشده، ولى بعد از اسلام، خدا گفته است كه ممنوع نيست؛ زيرا براى هدف باطلى نيست، و چون مشكلى براى مسلمانان نخستين بوده و خاطرهاى از دوران جاهلى، در ضمير آنان نقش بسته، لذا آيه، نازل شد كه إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِاللّٰهِ. . .
يعنى «مِنْ مَعالِمِ الحجِّ و مَنٰاسِكِهِ لاٰ مِنْ مَواضِعِ الْكُفْرِ وَ مَوضوعاتِهِ» . پس هر شخص حجّ و عمرهگزارى از طواف به آن دو، ممنوع نخواهد بود.
«التطوّع؛ 1هو ما يأتيه المرء من قِبل نفسه ، يعنى آنچه كه شخص از پيش خود و به ميل خود انجام دهد. 2در تفسير «لباب التأويل في معاني التنزيل» معروف به تفسير «الخازن» كه در سال 725