35كند و دشمنى كه با وى به نبرد بپردازد و بالأخره شيطانى كه فريبش دهد.»
«طواف» دو صحنه را فرا روى ما قرار مىدهد:
يكى از داخل و ديگرى از خارج كه هر كدام با ديگرى متفاوت است؛ وقتى از فراز بيتاللّٰه الحرام چشم به طواف [ و طواف كنندگان ] بيافكنيم، تودۀ انبوهى را مىبينيم كه در حركتى آرام، پيگير و پيوسته به گرد خانۀ كعبه مىگردند تو گويى زمين مسجدالحرام در حركتى آرام و دلنواز، آنان را به حركت در آورده است، اين صحنه و چشمانداز طواف از بيرون است و بيانى از حركت «توحيد» و «اخلاص» در تاريخ و از اعماق تاريخ است.
صحنۀديگرى نيز - همچنانكه گفتيم - وجود دارد كه از درون است و آن هنگام است كه ما نيز وارد ازدحام و جمعيت طواف كنندگان مىشويم وبهخيل آنان مىپيونديم؛ طوافكنندگان ما را تحت فشار قرار مىدهند و گاه در تنگنا قرار مىگيريم و به اصطلاح تنه مىخوريم كه بيانى از حركت «توحيد» و «اخلاص» از درون نيز هست.
حركت «توحيد» و «اخلاص» براى خداوند متعال در زندگى ما، حتماً بايد در جريان صفوف مؤمنان موحد و مخلص و از مسير چنين ازدحام و رقابت سازنده و گاه منفى صورت گيرد و با اين حال خداوند متعال از ما مىخواهد كه سنگينى رسالت «توحيد» و «اخلاص» را در زندگى و در ميان تودههاى مؤمن و انبوه جمعيت خداجوى بر دوش گيريم و هم او (خدا) از ما مىخواهد كه نتايج و پيامدهاى اين ازدحام و رقابت و تنگناها را به مثابۀ واقعيتى ناگزير به جان بخريم و در عين حال ما را به گذشت و چشمپوشى و تساهل فرا مىخواند و از ما مىخواهد تا آنجا كه در توان داريم اين مشكلات را نيز بر خود هموار كنيم. اين نيز دومين درس از درسهايى است كه مىتوان از «طواف» گرفت.