30هم خداوند متعال و هم هواى نفس و طاغوت را بر خود حاكم سازد و در رفتار و كردار، تابع تمامى اين عوامل - و نه تابع تنها حكم خدا و فرمان او - باشد؛ اين انسان از خداوند متعال اطاعت مىكند و در عين حال پيرو هواى نفس و طاغوت در معصيت الهى نيز هست. و در برابر حلال و حرام خدا، آنچه را كه هواى نفس يا طاغوت روا يا ناروا دانسته، مىپذيرد.
اين اطاعت از هواى نفس و طاغوت و انقياء در برابر آن، در زندگى انسان در راستا و همراه با اطاعت از خدا و نيز توأم با معصيت و مخالفت با خدا صورت مىگيرد.
قرآن چنين طاعتى را كه همراه با طاعت الهى است و با معصيت و مخالفت با خدا تحقق مىپذيرد، «شرك» مىنامد.
خداوند متعال در اطاعت از هواهاى نفسانى مىفرمايد:
اَرَأيتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلٰهَهُ هَوٰاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً 1
«آيا آن كس را كه هواى نفس را به خدايى گرفته بود ديدى؟ آيا تو ضامن او هستى؟»
أَفَرَأيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلٰهَهُ هَوٰاهُ وَأضَلَّهُ اللّٰه عَلىٰ عِلْم. . . 2
«آيا آن كس كه هوسش را چون خداى خود گرفت و خدا از روى علم گمراهش كرد. . . ديدهاى؟»
اطاعت از هواهاى نفسانى. در واقع پرستش اين هواهاست، خدا كردن اين هواهاست و پرستيدن هواى نفس، چيزى جز اطاعت و تسليم در برابر آن نيست.
در مورد اطاعت از طاغوت نيز خداوند متعال مىفرمايد:
اِتَّخَذُوا أحْبٰارَهُمْ وَرُهْبٰانَهُمْ اَرْباٰباً مِنْ دُونِ اللّٰه وَالْمَسِيحُ بْنُ مَرْيَمَ وَماٰ اُمِرُوا اِلّاٰ لِيَعْبُدُوا اِلٰهاً وٰاحِداً 3
«حِبْرها و راهبانِ خويش و مسيح پسر مريم را به جاى اللّٰه به خدايى گرفتند، حال آن كه مأمور بودند كه تنها يك خدا را بپرستند.»
پرستش در اينجا، همان طاعت است.
مسيحيان تمامى آنچه را كه بزرگان و رهبانانشان حلال يا حرام كردند، پذيرفتند و كم و كاست نكردند. پرستش آنان در واقع حاكميتبخشيدن به اوامر و نواهى ايشان (يعنى بزرگان و رهبانان) به مسيحيان بود.
در اين مورد روايت شده كه عدى بن حاتم به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: «ما بزرگان و رهبانان خود را نمىپرستيم.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: مگر آنچه را كه