68كه تحت سيطرۀ حكومت سنىها زندگى مىكنند؛ مكه و مدينه، جبل عامل، حلب و دمشق.
تشيع در مكه و مدينه
حضور تشيع يا هوادارى از على عليه السلام به صورت فردى يا خاندانى در مكه، و نيز به صورت عناصر محلى يا مهاجر از نقاط ديگر، به طور جدى با تاريخ اين شهر به نخستين روزهاى حضور اسلام در آن باز مىگردد. ظهور سلسلۀ خودمختارِ محلىِ خاندانِ شيعى بنىالحسن، به روشنى از موقعيت بالا و ماهيت اين حضور خبر مىدهد.
مسألهاى كهبراى مدتى طولانى مورد غفلت بوده، موضع گرايشهاى شيعى سه سلسله از شرفا است كه يكى پس از ديگرى از قرن دهم به بعد حاكم بر مكه شدند؛ جعفريها، هواشم و بنو قتاده؛ مسألهاى كه اخيراً دريك مقالۀ عالى توسط letroM. R مورد بررسى قرار گرفته است. 1.
وى در پرتو منابع اهل سنت، به روشنى نشان داده است كه شرفاى مكه به طور رسمى، از تشيعِ به صورت نوع ميانه رو زيدى آن، دست كم تا اوايل قرن پانزدهم (ميلادى) حمايت مىكردهاند. سنىها به طور غالب، شرفاىِ مكّىِ حامىِ زيديان و امام زيدى را كه اجازه مىيافت در مسجد اعظم (مسجدالحرام) بر مذهب خود نماز بگزارد، سرزنش مىكردند. به ديدۀ آنها، مكه محل تجمع بدعتگران يا مجمع الروافض شده بود!
مارتل خاطر نشان كرده است كه در قرن پانزدهم، تا اندازهاى به دليل فشار مماليك، شرفاى مكه به تدريج با روى آوردن به تسنن شافعى، اقدام به قطع پيوند خود با زيديه نمودند.
اين واقعيت كه شمارى از آنها زير نظر دانشمندان سنى به تعليم حديث پرداخته و اجازه از آنها دريافت داشتند، از ديد مارتل، به معناى شاهدى قطعى بر تغيير رويۀ مذهبى شرفاى مكه مىباشد. 2به باور من، بايد در اين مسأله احتياط بيشترى شود؛ زيرا ما از منابع شيعى در مىيابيم كه چگونه برخى از دانشمندان شيعى به تعليم حديث نزد عالمان سنى پرداخته و از آنها اجازه دريافت مىداشتهاند؛ گرچه همين منابع تغيير مذهب شرفا را يادآور مىشوند كه البته در آغاز دورۀ عثمانى رخ داده و نيز اين كه اين تنها راه حفظ خودمختارى آنها و حفظ قدرت واقعى آنها بر حجاز بوده است. 3افزون بر حضور مستمر نيروهاى منظم مستقر در جده و مكه تحت فرماندهى