67دولت حمايت و حفاظت از دو شهر مكه و مدينه، فراهم كردن وسائل نگهدارى و تأمين آسايش آن دو شهر، ايجاد نظمى مطمئن و امنيت سالانه براى حاجيان، دفاع از مذهب و عقيده و حفظ وحدت مؤمنان بود.
در اصل، با توجه به وظايف رسمى يك حاكم عادل، هيچ چيز تازهاى رخ نداده بود. تنها پس از شكست دولت مماليك و پيوستن آخرين سلسلۀ تركمان در آناتولى شرقى، مقابله با دولت صفوى كه مدعى تسلط بر دارالاسلام در محدودۀ حق خود بود، مطرح شده بود. 1روى كار آمدن سلطان سليم اول، كسى كه خطر بزرگ قزلباشان را در نخستين روزهاى پيش از روى كار آمدنش درك مىكرد، به عنوان يك نقطه عطف در حيات مذهبى و سياسى امپراطورى عثمانى شناخته مىشود. 2او و جانشينانش با حمايت سرسختانه از تسنن و پس از آن، حمايتهاى دينى از نهادها و تأسيسات مذهبى، توانستند بمانند و پس از شكست تهديد قزلباشان صفوى، تماميت ارضى خود را حفظ كنند. با اين حال، طبيعت ناهمگون امپراطورى كه از زمان تأسيس، شاهد همزيستى گروههاى شيعه و سنى، بلكه بالاتر، بدعتگرا بود، همچنان حفظ شد.
اين تصور خطاست كه گفته شود پس از تصرف ممالك تحت سلطۀ مماليك، نوعى همگونى مذهبى به وجود آمد، به عكس، به جز يك استثناى برجسته مانند مصر، اين امر (ناهمگونى) با تبليغات شديدتر صفويان دنبال شد، به طورى كه صفويه با رد كردن عقايد افراطى و پذيرفتن نوعى تشيع معتدل و ميانهرو، اميد كسب هوادارى جوامع كوچك اما ريشهدارى را داشتند كه در سراسر سرزمينهاى عربى امپراطورى پراكنده بودند.
يك نگاه سريع به نقشۀ مذهبىِ امپراطورىِ توسعه يافته، خود گوياى اين واقعيت است كه مذهب شيعۀ امامى تا حدود زيادى در عراق، بحرين، شرق جزيرة العرب، يمن، حجاز، لبنان، سوريه و نيز ميان اكثريت شهرهاى مركزى مانند بغداد، بصره، و شهرهاى مقدس عراق، و همچنين حلب، دمشق، صيدا، مرسا و بالأخره دو شهر مقدس مكه و مدينه حضور داشته است.
اينمقالۀ تحقيقىِ عميق، دربارۀ «اوضاع تشيّع در امپراطورى عثمانى» نيست، بلكه اميد آن، تنها مشاركت دربررسى تاريخ تشيع در قلمرو عثمانى در قالب بررسىپنجمورداست كه اولا نمونۀبرخورد دولت عثمانى است باتشيع وثانيا نمودار وضعيت و گرايشهاى جوامع شيعى است