34عرفه) كه مسلمانان و مشركان حضور داشتند، با بانگ بلند «اذان» اعلام شد تا به گوش همه مردم از مسلمان و غير مسلمان برسد و تكليف مسلمانان نيز روشن شود و خبر آن را قبائل عرب بشنوند و اين در تاريخ اسلام نقش تعيينكننده داشت و زمينۀ گسترش اسلام و عقبنشينى سركشان را فراهم ساخت كه به دنبال اين هشدار هيأتهاى نمايندگى عرب (وفود) يكى پس از ديگرى رهسپار مدينه شدند و با پيامبر به مذاكره پرداختند و موجوديت اسلام را باور كردند.
8 - آيات برائت، خطر منافقان را، كه لحن ظاهرفريب و دلى آكنده از كينه و عداوت دارند، هشدار داده تا مؤمنان بيدار باشند و فريب نيرنگشان را نخورند؛ چراكه اگر آنان برندۀ اين مصاف شوند به هيچيك از اصول و تعهّدات انسانى پايبند نخواهند بود.
9 - به مقاتله با مشركان بهويژه با اقطاب كفر و سردمداران شرك و تعقيب و مجازات آنها فرمان مىدهد؛ زيرا اينها آغازگر توطئه و خيانت بوده و پيامبر و پيروان او را از خانه خود آواره كرده و كمر به نابودى اسلام بستهاند.
10 - به مؤمنان توصيه مىكند كه از دشمن نهراسند و تنها از خدا پروا كنند كه خدا به دست مؤمنان، نكبت و عذاب را بر دشمن مىفرستد، تا تشفّى دل مؤمنان باشد.
11 - و بالأخره اين آزمايشى است براى مؤمنان و مجاهدان صادق كه جز خدا و رسول را پناه و همراز، اتخاذ نكنند.
3 - على عليه السلام و اذان برائت
قطعنامۀ برائت را، كه مشتمل بر بخشى از آيات سورۀ توبه 1و كلماتى چند از قول پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در خصوص روابط آيندۀ مسلمين و مشركين بود، على عليه السلام به امر پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام نمود. در اين مطلب مفسّران و مورّخان و محدّثان اتفاق نظر دارند، هرچند در جزئيات آن ديدگاههاى مختلفى وجود دارد. برخى از مفسّرانمىگويند: چون سورۀ برائت نازل شد، پيامبر اوّل آنرا به ابوبكر سپرد و سپس (به امر خداوند) از او گرفت و به على ابن ابىطالب عليه السلام داد. بهدنبال اين مأموريت، على عليه السلام بر ناقۀ پيامبر بنام «عضباء» سوار شد و خود را در «ذوالحليفة» به ابوبكر رسانيد و پيام رسول خدا را در خصوص تحويل دادن آيات به او ابلاغ نمود. ابوبكر كه از اين امر ناراحت بود نزد