18مىانجامد؛ و تحركى كارساز را در آينده براى حاجى مىآفريند، و نقشه پردازى شيطان را - كه در گذشته فرصت عمر او را در كوششهاى ويرانگر سوق مىداد آنرا - با تفكر و درنگهاى انديشمندانۀ خويش از اين پس خنثى مىسازد. بنا بر اين چنين وقوفى را بايد تحركى در خور و جنبش و تلاشى در معمارى و مهندسى و نقشه كشى براى بازسازى و يا تأسيس بناء شخصيت تلقى كرد تا سامانى دگر در وجود او پديد آمده و آتيۀ عمرخود را در مسيرى راهبرى كند كه از والايى مقام و منزلتش در پيشگاه خدا و مردم سر برآورد.
از طريق چنين وقوفى است كه انسانها مىتوانند گامهاى بلند و سريع در سوى خدا بردارند، خداى مهربان را شناسايى كنند، و در بارۀ دوستان و دشمنان خود معرفتى به هم رسانند.
راغب اصفهانى و ديگران مىگويند:
عرفات نام جايگاه و منطقهاى است؛ و از آنرو «عرفات» ناميده شد چون ميان آدم و حواء در اين منطقه - پس از هبوط آدم بر «سرنديب» و فرود حواء در «جده» و به دور افتادن آنها از يكديگر، و دگر گونه شدن چهرۀ آنها - شناختى حاصل شد. و دور افتادگان از يكديگر در اينجا همدگر را شناختند، دور افتادگانى كه در صدد يافتن يكديگر راه دور و درازى درمىنورديد، و در جستجوى همدگر رنجها بر خود هموار ساختند تا آن كه بر پهنۀ عرفات به هم رسيدند و به شناخت يكديگر توفيق يافتند.
اگر چنان توجيهى در نامگذارى «عرفات» مقرون به صحت باشد اين سرزمين و وقوف در آن سمبل و رمز و نشانهاى است كه مسلمانان به دور افتادۀ از يكديگر مىتوانند در اين كانون تجمع، به تعارف و شناخت يكديگر توفيق يابند، و با تعارف، به تألف و انس و همبستگى با يكديگر نائل آيند، نه تنها آدم و حواء در اين منطقه در شناخت يكديگر به هدف خود رسيدند و نياهاى نخستين انسانها همديگر را در آنجا باز يافتند، نژاد و نسل آنها بايد با وقوف در اين منطقه به معرفت حال يكديگر دست يابند، و تشتت و بيگانگى و پراكندگى خود را - با توجه به اين كه از سرزمينهاى به دور از يكديگر بدينجا مىآيند - با آمدن و وقوف در اين جايگاه در اختيار همبستگى و پيوستگى و خويشاوندى دينى و انسانى بسپرند، و غربت خود را از اين رهگذر به قربت و قرابت باز آورند.
دوست و دشمن را نيز با درنگهاى آميخته به تفكر شناسايى كنند، هيچ كسى