12حياتى يعنى به هم رساندن ايمان و اعتقاد توحيدى زلال و دست يافتن به اين مايۀ صافى و پاكيزۀ از شوائب شرك، براى تداوم حيات و زندگانى بالندۀ اسلامى باشد.
حيات مسلمين بدون سعى و كوشش و تلاش نمىتواند - به گونهاى كه مسلمين بتوانند آبرو و عزت و قدرتى در خود به هم رسانند و عرصه را در برابر دشمنان ديرينۀ اسلام تنگ كنند - ادامه و استمرار يابد، حتى مىبينيم حاجى نه تنها بايد سعى خود را ميان دو كوه صفا و مروه در پيش گيرد؛ بلكه بايد بر فرازيدن بر كوه و دشوارى صعود بر آنها را بر خويشتن هموار سازد و بداند كه سعى و كوشش با بالا رفتن بر روى كوههاى صفا و مروه شايد اشارتى باشد كه بايد سعى و تلاشها به سوى صعود و تعالى - هرچند كه دشوار - مىآيد منتهى گردد. و حتى ترك هروله - كه تحريك و به جنبش واداشتن همۀ اندامها در آن منظور شده است - از كمال سعى مىكاهد، و بايد سعى كامل و ثواب آفرينى كه پاداش كامل را به ارمغان مىآورد در جايى كه بايد به «هروله» تن درداد اين كار هرچند پر زحمت را حاجى برخود هموار سازد و اگر آن را ترك گويد به جا است آنرا در حين سعى اعاده كند.
مرحوم فيض كاشانى مىگويد:
«وقتى حاجى از طواف برگرد كعبه و توابع آن [ يعنى نماز طواف و مستحبات ديگر ] بياسود، به زمزم درآيد، و اگر براى او نوشيدن آب زمزم مقدور باشد پيش از آن كه به سوى «صفا» [ براى سعى ] روى آورد از آب آن بنوشد، و به هنگام نوشيدن بگويد:
«أللّٰهُمَّ اجعله علماً نافعاً وَ رِزقاً واسعاً، و شفاءً من كلّ داء و سُقْمٍ إنّكَ قادرٌ يا ربّالْعالمين» :
بار خدايا! اين آب و مايۀ حيات را منشأ علمى سودمند، و روزى گسترده و شفاء از هر درد و بيمارى برايم قرار ده؛ چرا كه تو، اى خداوند گار و مدبّر عالم، بر هرچيزى توانا هستى.
آنگاه از باب صفا به سوى كوه صفا روان شود و بر فراز آن بايستد تا بتواند به كعبه بنگرد، و ركنى را كه حجرالاسود در آن جاى دارد در مقابل خويش بيند، و به حمد و ثناى الهى و ياد نعمتهاى او و اين كه به او احسان فرموده - تا هر قدر كه مى تواند - از جان و دل زبان بگشايد، آنگاه بگويد:
«لاٰ إلٰهَ إلّااللّٰه وَحْدَهُ لا شريكَ لهُ، لَهُ الملك ولَهُ الحَمْدُ، يُحييٖ وَيُميتُ وهُوَ علىٰ كُلِّ شَيءٍ قَدير» :
جز خداى يگانه هيچ معبودى دگر