11صورت رمزى درآمد كه مىبايد حاجيان هرساله با سعى ميان صفا و مروه خاطرۀ آن را عملا تجديد كنند، و بدانند كه سعى و كوشش آنان بايد با التجاء به خداوند توأم باشد تا به نتيجۀ مطلوبى بارور گردد.
حاجى بايد هفت بار ميان صفا و مروه سعى به عمل آورد، نه بدود و نه آهسته، و راه رفتن او بهتر است حد وسط ميان «مشى \راه رفتن عادى» و «عَدْو \دويدن» باشد، نقطۀ شروع اين كار، صفا است؛ و عمل مذكور به منزلۀ التجاء و پناهندگى به خدا در كنار خانۀ او است تا بدين وسيله مغفرت الهى را به سوى خود جلب كند، و از او درخواست عفو نمايد، چنانكه قبلاً نيز اشاره كرديم اين كار نيز به منزلۀ رفت و آمد به خانۀ فرد بزرگى است كه چند بار تكرار مىشود تا شايد آن بزرگ بدو التفاتى كند؛ و از مهر و لطف خويش سهمى عايد او سازد؛ اما نمىداند آن بزرگ، نياز او را برمىآورد و يا دست ردّ به سينۀ او مىزند. چنانكه اشاره شد سعى ميان صفا و مروه يادآور يكى از رويدادهاى تاريخى عبرت آموزى است؛ چون هاجر همسر ابراهيم براى جستجوى آب براى فرزندش اسماعيل از صفا به مروه و از مروه به صفا رفت و آمد مىكرد تا بالاخره منبع آب را زير پاى اسماعيل يافت، و نياز خود و فرزند خويش را فراهم ديد، و همين آب منشأ آبادانى اين سرزمين و عامل خير و بركت آن شد.
سعيى كه هاجر ميان صفا و مروه مبذول داشت هدف او يافتن آب براى خود و فرزند خويش بود كه مايۀ حيات هر موجود زندهاى است. حيات اسماعيل و هاجر - عليهماالسلام - به علت تشنگى شديد در معرض خطر بود، و اگر زيرپاى اسماعيل آب به جريان نمىافتاد و از آن بهره نمىگرفتند مرگ آندو حتمى مىنمود.
اين سعى با چنان هدفى حياتى كه در گذشته صورت گرفت، و بايد چنين سعيى مبذول مىگرديد، (سعيى كه مىتواند به صورت الگو و سرمشقى براى همۀ جوامع انسانى باشد) شايد اشارتى است به اين حقيقت كه بايد مسلمين براى ادامۀ حيات شرافتمندانۀ خود در تمام شؤون حياتى بكوشند، و همۀ تلاش خويش را توأم با تحركى استوار و جنبشى كه سراپاى وجودشان را دربر مىگيرد و همۀ اندامهاى بدنشان - آنگاه كه مىبايد به «هروله» روى آورند - براى چنان جنبشى بدون استثنا به كار افتند، و جان و روحشان و قلب و دلشان، و زبان و دهانشان پويا در سوى هدف