25
زير آن باطن يكى بطن سِوُم
با اين كه ظاهر قرآن كلماتى است كه از حروف معمولى تشكيل يافته، ولى باطن آن همانند ظاهرش يكسان نبوده بلكه داراى مراتبى عظيم است همينگونهاند انسانها كه مانند قرآن ظاهرى همسان دارند ولى باطنشان مثل هم نبوده و بسيار متفاوت است.
مولوى گويد: باطن انسان همانند ظاهر فرشتگان است. چون فرشتگان ظاهراً پنهاناند ولى انسان ظاهراً آشكار و باطناً پنهان است، و اين پنهان بودن به جهت پيچيدگى و عظمت بىنهايت وى است؛
گر به ظاهر آن پَرى پنهان بود
وقتى باطن قرآن داراى حقايق لايتناهى است و باطن انسان نيز همانند باطن قرآن عظيم و بىانتها است بديهى است هنگامى كه اين دو بىنهايت به هم مىرسند، استفادهها و برداشتهاى بىحدّ و حصرى نيز حاصل خواهد شد، كه چه بسا با اين فكر و انديشۀ محدود و قالب گيرى شدۀ بعضيها ناسازگار باشد. پس بهتر است كه در موارد سخت و پيچيدۀ مسائل عرفانى، به جاى اين كه عرفان يا عارف را تأويل كنيم خود را تأويل نماييم.
كرده وى تأويل حرف بكر را