24«وچه بسا اخبارى از عرفا به تو برسد كه بر خلاف عادت است و تو را به سوى تكذيب سوق مىدهد. پس در اين امور [ اگر نمىتوانى قبول كنى ] توقّف كرده عجله نكن؛ زيرا كه اين گونه مسائل در طبيعت اسرارى دارند و اسبابى.» 1همچنين مىگويد:
«مبادا كه زيركى و ذكاوت و دورى جستن تو از مردم، به روى آوردن تو بر انكار همۀ اين امور باشد؛ زيرا كه اين حالت نشانۀ عجز و خفّت و سبك سرى تو است. بلكه بر تو باد كه بر طناب توقّف توسّل كنى. و اگر بعيد بودن آن خبرى كه به گوش تو رسيده است تو را در انكار آن بىتاب كرده، تا زمانى كه محال بودنش برتر يقينى و مبرهن نشده، صواب اين است كه اينگونه اخبار را در بقعۀ امكان قراردهى، مادامى كه برهانِ قاطع بر آن به دست نياوردهاى و بدان كه در طبيعت عجايب فراوانى است.» 2و چه نيكو فرمود آن عارف وارستۀ به حق پيوسته. حضرت امام خمينى - ره - كه: «خدا توفيق دهد كه ما اينها را انكار نكنيم.»
يعنى اگر قدرت درك و تجزيه و تحليل عمق كلام بزرگان عرفان را نداريم از خدا بخواهيم تا ما را، همچو جاهلان، در ورطۀ انكار اين حقايق نيندازد و خداى ناكرده به تكفير و تفسيق يا توهين نپردازيم.
آنچه از حقايق عرفانى به ما مىرسد، اگر مربوط به انبيا و اولياى دين باشد، چه بفهميم و چه نفهميم بايد تعبّداً قبول كرده و از خدا توفيق فهم آن را بخواهيم، بدون اين كه كوچكترين شك و شبههاى در صحّت كلام به خود راه دهيم.
ولى اگر به انبيا و اوليا منسوب نبود.
بلكه به علما و عرفا مربوط باشد، اگر خارج از درك ما بوده و ما قادر به هضم آن نباشيم بايد در بقعۀ امكان قرار دهيم تا اين كه توفيق بهرهبردارى از فيوضات عرفا از ما سلب نشود و ما در قضاوتهاى خود راه خلاف يا دور از انصاف را طى نكنيم. در ضمن متوجّه اين نكته هم باشيم كه منبع احكام عبادى و سياسى اسلام قرآن كريم است و خود قرآن كتاب نازل شده است.
يعنى از مقام حقيقى و عُلْوى خود تنزل كرده و پايين آمده است تا اين كه براى بشر قابل درك باشد، در عين حال اين قرآن، ظاهرى دارد و باطنى، غيبى دارد و شهادتى، صورتى دارد و سيرتى.
حرف قرآن را بدان كه ظاهريست
زير ظاهر باطنى بس قاهريست