83عبد اللّٰه بن حسن را كه در آن تاريخ، مفخر دودمان آل عبد مناف و برگزيدۀ سادات و اشراف بود خطاب كرده و گفت:
اى آقاى ما، به شهادت كسانى كه در اين جمعيت موجود هستند و يا آن كه در ساير محال مىباشند، منصب جليل امارت و رتبه عال العال شرافت، بر اشراف سائره، حق صريح شماست، استدعا داريم كه خلعت فاخره امارت را اكسا فرموده، و به ضبط و ربط امور مملكت شروع و ابتدا نمايند. به اين تهيه، اهل فساد نتوانستند كه ظاهر شده و نائره اختلال را اشتعال دهند.
اگر چه سيد عبد اللّٰه افندى در قبول اين تكليف، كه از طرف رضوان آقا كرده شد، ترديد نمود وليكن اعيان و اشراف مكه و اعلام علماى شهر بكه، به شريف مشاراليه گفتند: كه اين گونه تكليف رضوان آقا، نافع در حق دين و دولت است قبول اين تكليف را ما نيز استدعا مىنماييم. بنابراين خلعت خضراى امارت و شرافت را پوشيده و به ضبط و ربط امور مملكت قيام و اقدام نمود.
اين قسم تدبير رضوان آقا، مملكت را از يك فتنۀ بسيار بزرگ متخلص داشته و اهالى را از انديشه و خيال رهانيد. به اين سبب خلق از اين تدبير او، ممنون و محظوظ شده و اين خدمت دلپذير را در حق كعبةاللّٰه، يك خدمت جداگانۀ ديگر معدود داشته و از هرگونه اختلال و فساد خود را مرفه الحال ديدند.
سنگهايى كه از ديوارهاى بيت شريف افتاده بود، در اندرون حرم مسجدالحرام مانده، و هر پارچۀ آن در گوشهاى پراكنده بود. اشراف و اعيان مملكت و خدمۀ بيت اللّٰه و مأمورين حكومت، روز جمعه، غرۀ جمادى الاوّل در حرم بهشت توامِ مسجد الحرام فراهم آمده، احجارى را كه به اطراف و اكناف پراكنده شده بود جمع نموده، قدرى از آن را در قرب ركن عراقى به صفّه مقام حنفى گذاشته، و بر روى آنها خيمهاى بر پانمودند. و برخى از سنگها را هم عمله جمع كرده در نزديكى مدرسۀ سليمانيه به محلى گذاردند. استادان سنگ تراش را نيز از خارج جلب و احضار كرده و به سخت و تراشيدن احجار ابتدا نمود.
مرحوم شريف مسعود قناديل طلا و نقرۀ بيتاللّٰه را در نزد محلّه باسطيه، به محلى گذارده بود. روز مزبور آنها را نيز بيرون آورده و يك يك شمردند و به دفتر مخصوص خود مطابق كرده و به رضوان آقا تسليم نمودند. هجده عدد از قناديل مزبوره طلا و سى و يك از آنها نقره بودند كه