52دوران حيات امير مؤمنان نسبت دادهاند؛ همانگونه كه علّت آن را هم تأمين مسائل مادى معرفى نمودهاند و اين مطالب از كتابى به كتاب ديگر و باگذشت زمان به منابع شيعه نيز منتقل شده است. 1ولى يك بررسى اجمالى و دلائل موجود در مدارك اصيل، نشانگر اين است كه اين سفر در حال حيات امير مؤمنان - ع - واقع نشده، همانگونه كه انگيزۀ آن هم تأمين مسائل مادى و به دست آوردن زخارف دنيا نبوده است.
واينك دلائل اين واقعيت تاريخى:
1 - 2 در نهج البلاغه و غاراتِ ثقفى كه از لحاظ وثاقت و قدمت، بر همۀ منابع تاريخى موجود تفوّق دارد، متن مكاتبهاى در ميان عقيل و امير مؤمنان - ع - نقل گرديده است كه تاريخ اين مكاتبه، با توجه به جريان حملۀ ضحاك بن قيس به شهر حيره در عراق كه محور مضمون هر دو نامه است، ماههاى آخر عمر امير مؤمنان - ع - است.
ترجمۀ آن قسمت از اين مكاتبه را كه به بحث ما ارتباط دارد مىآوريم، عقيل در نامهاش به امير مؤمنان - ع - مىنويسد 2:
«من براى انجام عمره، به سوى مكه در حركت بودم كه با عبداللّٰه بن ابى سرح و چهل نفر از فرزندان آزاد شدگان كه همراه او بودند مواجه شدم، چون تصميم بر مخالفت و انتخاب راه نادرست در آنان احساس كردم، گفتم: اى بازماندگان دشمنان رسول خدا چه تصميم گرفتهايد؟ ! اگر مىخواهيد به معاويه ملحق شويد اين كار از شما بدور نيست و از همان عداوتهاى گذشته و شناخته شده شما است. شما مىخواهيد با اين اقدام خود نور خدا را خاموش و فرمان او را پايمال كنيد. . . ؟ !»
عقيل در آخر نامهاش مىنويسد:
«فكر مىكنم ياران و پيروانت دست از ياريت كشيدهاند، اينك بنويس كه اگر خود را براى مرگ آماده كردهاى، من نيز به همراه فرزندان ابو طالب به سوى تو آيم، اگر زنده بمانى با هم بمانيم و اگر بميرى ماهم با شما بميريم.»
و در آخر نامه، امير مؤمنان - ع -، كه در پاسخ نامۀ عقيل مرقوم داشته، چنين آمده است:
«و اما در مورد پيشنهاد تو كه مىخواهى به همراه فرزندانت به سوى من حركت كنى، من نيازى به اين اقدام شما ندارم. به سلامت و خوشى در مدينه بمان.
به خدا سوگند دوست ندارم كه در صورت