16اين پاسخ ابراهيم آنان را متوجه اشتباه و كارهاى نابخردانۀ آنها كرده و به خوبى احساس كردند راه نادرستى را در پرستش بتها مىنوردند:
«فرجعوا الى أنفسهم فقالوا إنّكم أنتم الظّالمون» 1
«به خود آمدند و انديشۀ راكدشان به كار افتاد؛ لذا گفتند: شما مسلماً در پرستش اين بتها به خويشتن ستم مىرانيد.»
ابراهيم از خُردسالى اهل استدلال بوده و چنان بدان خو گرفته بود كه همواره با فرزانگى و انديشمندانه مىزيست، و با دليل و برهانى گويا با همۀ مردم سخن مىگفت، و به نمرود كه تا حدّ الوهيت باد در دماغش افتاده بود، چنان محاجّه نمود كه بهت و حيرتِ حاضران محفل او را موجب گرديد:
«ألم تر إلى الّذى حاجّ إبراهيم فى ربّه أن آتاه اللّٰه الملك اذ قال ابراهيم ربّى الّذى يُحيى و يميت قال أنا أُحيى و أُميت. قال ابراهيم فانّ اللّٰه يأتى بالشّمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الّذى كفر، واللّٰه لا يهدى القوم الظّالمين» 2
«آيا به آن كسى كه خداوند مُلك و زمامدارى را به او اعطا كرد - و طغيان روحى او موجب گشت كه مدّعى الوهيت گردد - نمىنگرى كه دربارۀ خداى يگانه با ابراهيم به محاجّه و ستيز متوسل شد تا حيثيت پوشالى خود را واقعى جلوه دهد. وقتى ابراهيم گفت ربّ و خداوندگار من قادر بر زنده كردن است و هم مرگ جانداران در يد قدرت او است. نمرود گفت: من هم بر چنين كارهايى توانا هستم وقتى ابراهيم ديد نمرود از حربۀ عوامفريبى سود مىجويد، و خود و اطرافيانش را با عملى نابخردانه بيش از پيش به غفلت و بىخبرى از حقايق سوق مىدهد، دليلى را كه حتى عوام و تودۀ مردم عادى پذيراى آن هستند اقامه كرد و فرمود: خداوند يكتا خورشيد را از مشرق برمىآورد؛ تو آن را از مغرب برآور. نمرود كه بر كفر و ادعاى الوهيت خود پافشارى مىكرد، در برابر اين استدلال مبهوت و دچار سرگيجه شد؛ چراكه خداوند، مردمى را كه دانسته و خواسته با اصرار بر كفر و شرك، با خويشتن ستمپيشهاند به راه نمىآورد.»
شركستيزى ابراهيم - عليهالسلام - و اهتمام او در نشر روحيۀ توحيدى در ميان جوامع معاصرش در جاىجاى قرآن كريم جلب نظر مىكند، و مىبينيم هرگز كمترين تزلزلى در پايدارى و پايمردى او در اين مبارزت و مجاهدت ديده نمىشود و در درون قفصِ منجنيق كه او را به فضا پرتاب مىكردند تا قعر تل عظيمى از آتش كه در ميانش افكنده شد جان