32دور به دست خود به او اشاره نمايد 1، پس [ جانب چپ به حجر و خانه كرده 2] نيّت چنين كند كه:
«هفت بار گرد خانۀ كعبه مىگردم در طواف عمرۀ حجّ تمتّع اسلامِ واجب، از براى رضاى خداى تعالى»
و خانه را در دست چپ گرفته هفت بار بر گرد آن گردد و بايد كه طواف ميان خانه و مقام باشد و در جانبى كه مقام نباشد، از خانه به مقدار دورى مقام دورتر نشود، و بايد كه طواف در عقب حجر باشد چنانچه حجر نيز داخل خانه باشد.
آنچه متأخرين اصحاب بيان كردهاند در ايستادن وقت نيّت آن است كه روى به طرف مقام كرده جانب چپ به حَجَر كند؛ به وجهى كه اگر خطّى از جزء اوّل حَجَر كه در طرف ركن يمانى است بكشد متّصل شود - علماً أو ظنّاً - به جزء اول طائف كه مقدّم باشد بر باقى اجزاء او، مثل سرانگشت پا در اكثر مردم، و بعد از آن نيّت كند و مقارن نيّت به همان وضع كه ايستاده است، شروع در طواف كند و در شوط هفتم به همان طريق كه اوّل ستاده بود بايستد و طواف [ را ] ترك كند. و وجه اين بر فقير ظاهر نيست و گمان آن است كه نزد حجر به هر وجهى كه بايستد و نيّت كند مجزى است 3بلكه تكبير نيز بگويد.
و چون فارغ شود 4به مقام حضرت ابراهيم - عليهالسلام - آمده و در آن مقام دو ركعت نماز طواف بگزارد 5و نيّت چنين كند كه:
«دو ركعت نماز طواف عمرۀ حجّ تمتّع اسلام واجب ادا مىگزارم واجب از براى رضاى خداى تعالى.»
و مقرون به نيّت، اللّٰه اكبر بگويد، و شروع در قرائت كند و در ركعت اوّل بعد از «الحمد» ، «قل هو اللّٰه أحد» بخواند و در ركعت دوّم، بعد از «الحمد» ، «قل يا أيّها الكافرون» و چون خلاص شود 6بيرون مسجد رفته و از اوّل صفا نيّت چنين كند كه:
«هفت بار ميانۀ صفا و مروه تردّد مىكنم در عمرۀ واجب 7حجّ تمتّع اسلام واجب از براى خداى تعالى.»
و سواره نيز تردّد توان نمود. پس مقرون به نيّت از صفا جدا شده متوجّه مروه شود و بايد كه چون به مروه رسد، اين را يك بار حساب نمايد و چون باز گردد و به صفا رسد دوبار، و همچنين تا هفتم، باز به مروه ختم نمايد.