18آن انجام كارى ممكن مىشود. بعد مىگويد استطاعت اخصّ از قدرت است.
4 - فيومى (770) مىنويسد: «والاستطاعة الطاقة والقدرة، يقال استطاع وقد تحذف التاء فيقال اسطاع يسطيع بالفتح ويجوز الضم.» 1
استطاعت عبارتست از طاقت و توانايى، گفته مىشود استطاع و گاهى تاء حذف مىشود و اسطاع يَسطيع و يا يُسطيع خوانده مىشود.
5 - سعيد خورى در اقرب الموارد مىنويسد:
«استطاعة استطاعةً اطاقه ويقال اسطاع يسطيع ويحذفون التاء استثقالاً لها مع الطا.» 2
استطاعت به معناى طاقت و توانايى است.
6 - در الوسيط نگاشته است: «استطاع الشىء أطاقه وقدر عليه وأمكنه.» 3
استطاعت به معناى طاقت و قدرت و ممكن ساختن چيزى است.
از مجموع گفتههاى لغتدانان چند مطلب استفاده مىشود:
1 - استطاعت از مادۀ طوع به معناى «فرمانبردارى» است.
2 - گر چه عبارات لغتشناسان مختلف است ليكن بازگشت همه به «قدرت و توانايى» است.
3 - راغب اصفهانى استطاعت را به معناى «مطلق قدرت و توانايى» معنا نكرده بلكه در نظر وى مراد از استطاعت، قدرت و توانايى خاصى است.
اقسام استطاعت
استطاعت بلحاظ شرايط، مختلف است؛ زيرا ممكن است آنچه را كه عقل استطاعت مىداند، در عرف استطاعت محسوب نشود و نيز ممكن است شارع شرايطى را در استطاعت لحاظ كند كه از نظر عقل و عرف معتبر نباشد؛ اينجاست كه بايد استطاعت را به «شرعى» ، «عرفى» و «عقلى» تقسيم كنيم.
1 - استطاعت شرعى؛ چنانچه شارع مقدّس در انجام كارى، افزون بر قدرت عقلى، چيز ديگرى را شرط كند، اين توانايى بنام قدرت شرعى ناميده مىشود.
2 - استطاعت عرفى؛ استطاعت عرفى با استطاعت لغوى هماهنگ است زيرا ارباب