32و عوامل عمومى و خارجى عالم كه همان دستگاه و كاركنان خداوند است، بر گمراهيش افزود.
بعد فرمود: كار انحراف و گمراهى به آنجا مىرسد كه قلب كور مىشود؛ يعنى آن حس تشخيص فطرى كه خداوند در عموم آفريده، از ميان مىرود و غذاى گواراى حق در ذائقۀ ناگوار و بدمزه و در هاضمۀ روح سنگين و موجب تخمه مىشود، دورۀ نهايى اين انحراف و بيمارى روحى، سلطۀ كامل شيطان و حكومت مطلق او بر فكر و قلب و قواى معنوى است؛ مانند بيمارى جسم كه در دورۀ نهايى طبيعت مزاج يكسره تغيير مىنمايد و مرض يا ميكروب بر سراسر دستگاههاى حياتى مسلط مىشود، بيمارى روح نيز به آنجا مىرسد كه روح كمال و خير و روح خوشبينى و نيكانديشى و روح محبت و خدمت يكسره تغيير مىكند و عكس فطرت سالمِ نخستين سير مىنمايد و شيطان همان عامل ناپيداى اين آثار، ولى و ربّ او خواهد شد. در اين مرحله بيمار پيوسته دچار اضطراب دائم و عطش كاذب مىگردد. همۀ جهان را مشوش و بىنظم و شرّ مىنگرد، گمراهى را راه نجات و سراب را آب حيات اوهام را حق و حقايق را اوهام مىپندارد و رابطۀ معنويش با حقايق ثابت گسيخته مىشود و مزاج روحش بواسطۀ نرسيدن غذا يكسره ضعيف و ناتوان مىگردد. در پايان كار وسوسهها و اضطرابهاى شيطانى به سراشيب هلاكتش مىاندازد و به آتش جانگداز هميشگى دچارش مىسازد.
امام - عليهالسلام - در اين عبارات مختصر و جامع، به وى فهماند كه تو بيمارى وتوجّه به بيمارى خود و عواقب آن ندارى. آنگاه اسرار اين بنا و اعمال آن را در جملات بعد بيان نمود و در ضمن، كجبينى و كجانديشى او را به وى فهماند كه اين مردم بيهوده اطراف اين خانه نمىگردند و سنگ و گل را پرستش نمىكنند. اين حركات براى تمكين روح بندگى و اين خانۀ آزمايش بندگى است. اساس و بقا و كمال جهان در خضوع و فرمانبرى مادون است نسبت به مافوق، و كمال اجتماع بشرى و رابطۀ افراد و وابستگى و پيوستگى آنان در فرماندهى و فرمانبرى و روح اطاعت است، مظاهر احترام و خضوع و تمرينها و حركات نظامى براى تحكيم و اظهار اطاعت به مافوق و قوانين است. مشق نظام و حركات چپ و راست ودرجازدن با صَرف بودجههاى سنگين و وقتهاى پرارزش براى تمكين روح فرمانبرىاست تا اطاعت و اجرا، بدون هيچ مقاومت روحى انجام شود. اين تمرينها و حركات، با آن كه در اساس