27برهان و منطق و آميخته با تمسخر و دشنام به ديگران تلقين نمايد. اين بيمارى كم و بيش به حسب شدت و ضعف عوامل، در ميان مردم بوده است و امروز در اثر وضع قرون وسطىٰ و فشارها و محدوديتهاى فكرى و ظلمها و اوهامى كه به نام دين در طول تاريخ مسيحيت بوده است، متشكل شده و مكتبى انقلابى و بىهدف ايجاد نموده، در تمام نوشتهها و گفتههاى آنان از هر چه ظاهرتر عصبانيت و نارضايتى و بدبينى و بدانديشى و انكار محض است، كتابهايى كه براى اثبات انكار و نفى ماورا نوشتهاند، اجمالاً دو بخش است؛ يك بخش مطالبى راجع به اصول مادى و تأثيرات و آثار ماده و نيرو و اطوار آن است كه از نتيجۀ اكتشافات و تجربيات دانشمندان گرفتهاند و هيچگونه ربطى با مدّعاى انكارى آنان ندارد؛ زيرا سراسر اين مباحث، مطالب فيزيكى و اثباتى است؛ بخش ديگر مطالب و نوشتههاى آنان نفى و انكار ماورا يا به اصطلاح «متافيزيك» است. در اين قسمت مباحث خود، جز بىعلمى وانكار نتيجهاى نمىگيرند، و به اصطلاح دليلى براى انكار خود ندارند و از روى غلطاندازى و اشتباهكارى نام اين مطالب برهاننما و فرمولهاى ناقص خود را منطق مىگذارند؛ زيرا كه منطق دربارۀ مطالب علمى و اثباتى است نه انكارى و بىعلمى، پس اگر به فرض برهان و منطق اثباتى براى متافيزيك نباشد، ماديين بايد متوقف شوند، نه اصرار بر انكار داشته باشند، چون نفى دليل، دليل بر نفى نيست.
ولى چون بيچاره دچار يك نوع انحراف و بيمارى است تصميم دارد كه بر انكار خود پايدار باشد و لجبازى مىكند. اصطلاح و فرمول مىبافد. لغت مىسازد و بر خلاف منطق فطرى و اصل ديالكتيك (طريق گفتگو) نادانسته را غير واقع مىپندارد.
ميكروب مادىگرى و الحاد در محيط مشوش دينى و اختلافات و جدالهاى علمى يونان از مغز ذيقراطيس و اپيكور بطور فرضيه ظاهر شد، ناراضيان و محرومان آن را جدى گرفته و مسلكى پنداشتند، ظهور فلسفۀ ريشهدار و فطرى؛ مانند سقراط و افلاطون و نهضت اصلاحى آنان، اين ميكروب را از فعاليت بازداشت و به حال كمون قرار گرفت. در هر جامعه و ملتى كه دين به صورت اوهام و سپر شهوات گرديد و حكومتها از اين سلاح فطرى بشرى خواستند در راه ظلم و سلب آزادى حقّ مردم استفاده كنند، اين بيمارى شايع مىشود و اين ميكروب از حال كمون در نفوس مستعد ظاهر مىگردد و مانند قيچى رشتههاى ارتباط مادى