27يعقوبى مىنويسد:
عمرو بن لحى - و نام لحى، ربيعة بن حارثة بن عمرو بن عامر است - به سرزمين شام رفت و آنجا مردمى از عمالقه بودند كه بت مىپرستيدند، پس به آنها گفت: اين بتهايى كه شما مىپرستيد چيستند؟ گفتند: اينها بتهايى هستند كه آنها را پرستش مىكنيم و از آنها يارى مىخواهيم، پس يارى كرده مىشويم و بوسيلۀ آنها باران مىخواهيم پس سيراب مىشويم، عمر بن لحى گفت: يكى از اين بتها را به من نمىبخشيد تا آن را به زمين عرب برم، همانجا كه عرب براى زيارت خانه خدا مىآيند؟ پس بتى به نام «هبل» به او دادند و آن را به مكه آورد و نزد كعبه نهاد و آن اوّل بتى بود كه در مكه نهاده شد، سپس «اساف» و «نائله» را آوردند و هركدام را بر يكى از اركان كعبه نهادند و طواف كننده، طواف خود را از اساف شروع مىكرد و آن را مىبوسيد و نيز به آن ختم مىكرد. 1برخى علاوه بر طواف خانه، برگرد بت نيز طواف مىكردند. عمرو بن لُحَىّ، بت عزّىٰ را در منطقه نخله قرار داد و هنگامى كه از حج و طواف خود بر كعبه آسوده مىشدند، از احرام بيرون نمىآمدند تا كنار بت عزى مىرفتند و بر آن طواف مىكردند و سپس همانجا از احرام بيرون مىآمدند. 2
بت و بتخانۀ عزى در راه مكه به عراق و بالاتر از ذات عرق قرار داشته است. 3
مشركان هرگاه در مراسم حج طواف و وقوف در عرفات و منى را انجام مىدادند، سرهاى خود را كنار بت منات مىتراشيدند و براى آن نيت حج مىكردند و تلبيه مىگفتند. . . 4
بدعتها و رسوم غلط جاهلى، يكى پس از ديگرى آشكار گرديد و طواف اين فريضه الهى، و كعبه اين جلوهگاه توحيد، جايگاهى براى ابراز وجود هرزگان و هوسرانان گرديد، برهنه طواف كردن براى گروهى سنّت شد و از اين رهگذر قداست خانه خدا را خدشهدار كردند. به تاريخچۀ اين ماجرا توجه كنيد:
عرب در كيشهاى خود دو صنف بودند: حُمْس و حلّه، عربهاى حمس در كار دين بر خود سخت مىگرفتند و هنگام انجام دادن اعمال حج، غذاى روغنى نمىپختند و شيرى اندوخته نمىكردند، و ميان شيردهى و شيرخوارگانش مانع نمىشدند تا خود آن را رها سازند مو و ناخن نمىگرفتند و روغن استعمال نمىكردند و دست به زنان نمىبردند و خود را خوشبو نمىكردند و گوشتى نمىخوردند و در حج خود كرك و پشم و مويى نمىپوشيدند و لباس نوى به تن مىكردند و با نعلين خويش گرد خانه طواف مىنمودند و از نظر تعظيم پا روى زمين مسجد نمىنهادند. 5
عربهاى حله - يعنى قبيلههاى تميم و ضَبَّه و مُزَيْنه و رِباب و عُكْل و ثَوْر و قيس عيلان همهاش به جز عدوان و ثقيف و عامر بن صعصعه، و ربيعة بن نزار همهاش و قضاعه و حضرموت و عك و قبيلههايى از ازد. . . هرگاه به مكه مىرسيدند، پس از انجام مناسك، جامههايى را كه پوشيده بودند بيرون مىآوردند 6و ديگر آن را نمىپوشيدند و به اين جامهها «لُقىٰ» مىگفتند. بدين جهت اگر مىتوانستند جامههاى حمس را به كرايه يا عاريه مىپوشيدند و در آنها طواف مىكردند وگرنه برهنه طواف خانه را انجام مىدادند. 7برهنگان در مطاف
ابن جريح نيز مىگويد: چون خداوند اصحاب ابرهۀ حبشى را با پرندهاى به نام ابابيل نابود ساخت، همۀ اعراب، قريش و ساكنان مكه را تعظيم مىكردند و به همين سبب در بزرگداشت حرم و مشاعر و ماههاى حرام، دقت بيشترى مىنمودند. به افراد قريش و ساكنان مكه هم مىگفتند: ما اهل خدا و فرزندان ابراهيم خليلالرحمان و حاكمان بيتالحرام و ساكنان حرم خداونديم و براى هيچكس از اعراب حق و منزلت ما نيست و به همين سبب در آيين خود كارهاى تازه و بدعتهايى آوردند و آن را ميان خود