71
رفته و مكه ديده آمده باز
مولانا گويد: حج زيارت كردن خانه بود
يكى از آثار جاويدان و ذخاير ارزشمند گنجينۀ ادب پارسى تفسير «كشف الاسرار و عدةالابرار» رشيدالدين ميبدى است كه الحق از نظر
زيبايى نثر كم نظير مىباشد، او در مواضع مختلف ازين تفسير مطالب دقيق و لطايف رقيق در مورد حج و اسرار آن دارد، از باب نمونه به نقل مختصرى مبادرت مىشود.
او در ترجمه حديثى چنين گويد:
خداوند بزرگوار كردگار نامبردار، به آدم صفى، وحى فرستاد كه اى آدم منم خداوند جهان و جهانيان آفريدگار همگان، پادشاه كامران، منم خداوند بكّه، نشينندگان در آن، همسايگان منند. و زوّار آن وفد مناند و مهمانان مناند و درپناه مناند، به اهل آسمان و زمين آن را آبادان دارم و بزرگ گردانم تا از هر سويى و هر قطرى جوق، جوق مىآيند. مويهايشان از هم بركرده، رويها، گرد گرفته از رنج راه، تكبير گويان و لبيك زنان، روى بدان صحراى مبارك نهاده و به خون قربان زمين آن رنگين كرده، اى آدم هركه اين خانه را زيارت كند و در آن مخلص بود وى مهمان من است و از كسان من است و از نزديكان به من است، سزاى جلال من آن است كه وى را گرامى دارم و با تحفه رحمت و عطاء و مغفرت بازگردانم، اى آدم در فرزندان تو پيغامبرى است نام وى ابراهيم، خليل من و گزيده من، به دست وى بنياد اين خانه بر آرم، و عمارت فرمايم و شرف آن آشكار كنم و سقايت آن پديد آورم و حرم آن را نشان كنم و پرستش خود را در آن بياموزم، پس از وى جهانيان را فراعمارت آن دارم و توقير و تعظيم آن