9براين باوراستكه:
«اعتقاد به حول و قوۀ الهى به ترس از او است و لا غير و اينكه هيچ نفع و ضررى در اين عالم نيست و مردم همچون جامدات در مقابل امر و حول و قوۀ الهى مىباشند و انسانهاى معتقد به اين امور، انسانهاى مستقل از ديگران و متوجه به ذات اقدس اله هستند كه مجبور نيستند در حوائج دنيا و مقامات دنياوى تملّق ديگران را بگويند و در راه كسب جاه و مال مخالفت اوامر الهى را بنمايند و از ندارى آنها محزون شوند؛ زيرا يك چنين انسانهايى، گرچه كلمات شهادت را مىگويند ولكن در درون اعتقاد ندارند و از منافقان محسوب مىشوند. . .
امّا انسانهايى كه خير را در دنيا و سعادت در آن را در دست اغنيا مىدانند و براى رسيدن به دنيا تملّق اغنيا و ملوك را مىكنند و در اين راه مخالفت با اوامر الهى و رسيدن به جاه و مال را اصل مىدانند و به نداشتن محزون و به داشتن شادمان مىگردند و در شدايد و سختى به سوى غير خدا پناه مىبرند و به وعدههاى الهى اطمينان ندارند و تنها به غير او اميد بستهاند، اينان همچون منافقان در بيان شهادتين مىباشند و خداوند مىداند كه دروغ مىگويند.» 1
سالك الى الله مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى سخنان خود را به روايتى از كتاب شريف كافى كه در آن حديث قدسى از قول امام صادق (ع) آمده، مستند مىسازد:
«حسين بن علوان گويد: در مجلسى نشسته بوديم كه دانش مىآموختيم و هزينۀ سفر من تمام شده بود، يكى از رفقا به من گفت: براى اين گرفتارىات به كه اميدوارى؟ گفتم: به فلانى. گفت: پس به خدا كه حاجتت برآورده نشود و به آرزويت نرسى و مرادت حاصل نشود. گفتم: تو از كجا دانستى خدايت رحمت كناد؟ !
گفت: امام صادق (ع) به من حديث فرمود كه: در يكى از كتابها خوانده است