49ابتداى ديدارش اين رباعى را سرود كه:
يا رب برهانىام ز حرمان چه شود
جناب شيخ بعد از چند روز اقامت در شهر سبز، همراه موالى و درويشان به زيارت مزارات اطراف آن شهر رفته و سپس در منزل جناب قاضى محمد شفيع كه از محبّان بود، فرود آمدند.
سپس به همراه اطرافيان به جانب شهر قرشى 1روان شده، بعد از بيرون شدن از شهر سبز به برخى از موالى و اهالى شهر سمرقند كه تا آنجا همراه جناب شيخ بودند، نصيحتها فرمود و امر به دوام ذكر نموده، اوراد و اذكارى به ايشان القا كرد و پس از خداحافظى، به ايشان رخصت بازگشت به سمرقند داد.
از آنجا جناب شيخ و همراهان راهى شهر قرشى شدند و از آنجا به طرف بخارا حركت كردند.
بين قرشى و بخارا شكارگاه مشهورى بود پر از آهوان، برخى از اطرافيان جناب شيخ ارادۀ شكار كردند و سلطان شهر قرشى نيز با آنها همراهى كرده و سگهاى شكارى نيز در پى آنها روان ساخت امّا هر چه تلاش كردند نتوانستند حتّى يك آهو شكار كنند و سگهاى شكارى نيز چيزى به چنگ نياوردند و همه متعجّب بودند و متفكّر در اين امر، تا بالأخره جناب شيخ گفت: ما احرام زيارت حرمين شريفين بستهايم و شكار را بر خود و فرزندان و دراويش حرام داشتهايم. 2
ورود به شهر بخارا
پس از شهر قرشى، جناب شيخ و همراهان وارد شهر بخارا شده و چند روزى در آنجا توقف نموده و درويشان و موالى و اهالى آن شهر به ديدار وى آمده و او و همراهان نيز به زيارت مزار بزرگان شهر و اطراف آن؛ مانند مزار سيف الدين باخرزى رفتند و از خانقاههاى شهر و حوالى آن، مانند خانقاه فتحآباد نيز ديدارى داشتند.