64عايشه كه شصت قاطر دارى، هميشه تا زنده هستى چنين حجگزارى
اين سخن بر سكينه گران آمد و جارچىاش پياده شد و چنين خواند:
عايشه اين همتا و هووى تو از تو گله دارد، اگر پدرش نبود پدرت هدايت نمىشد.
عايشه يك بار ديگر نيز حج گزارد كه امير مكه، حارث بن خالد بن عاص از طرف عبدالملك بن مروان بود. حارث به عايشه علاقهمند بود و او را دوست مىداشت. روزى عايشه برايش پيغام فرستاد كه نماز را به تأخير بينداز تا از طواف فارغ شوم. حارث به مؤذن دستور داد كه اقام نماز را به تأخير اندازد تا طواف عايشه تمام شود.
سر و صداى مردم بلند شد ولى حارث نماز را اقامه نكرد تا طواف عايشه تمام شد. اين مطلب براى حجگزاران گران آمد و خبر به عبدالملك رسيد، او را عزل كرد و از كارش انتقاد نمود. حارث گفت: خشم عبدالملك چه جايى دارد وقتى عايشه خوشنود شده است؟ ! به خدا سوگند اگر طوافش تا شب به طول مىانجاميد نماز را تا شب به تأخير مىانداختم!
2. خيزران مادر موسى الهادى و هارون الرشيد
خيزران كسى است كه مروان بن ابى حفصه دربارهاش اين شعر را سرود:
خيزران اينجا و آنجا و همه جا امروز پسرانت حكمرانى مىكنند.
هارون او را منع كرد و گفت: مادرم را به خوبى و بدى ياد مكن.
روزى هم مروان نزد موسى الهادى خيزران را ستود كه موسى وى را تهديد به قتل كرد.
خيزران كنيزى جرشى 1بود كه مهدى عباسى او را خريد و آزاد كرد و با وى ازدواج نمود.
سه زن بودند كه دو فرزندشان خليفه شد يكى همين خيزران بود. ديگرى ولاده، همسر عبدالملك بن مروان كه وليد و سليمان فرزندانش به حكومت رسيدند و سومى شاه فريد، دختر يزدجرد، همسر وليد بن عبدالملك بود كه پسرانش يزيد و ابراهيم به خلافت رسيدند.
هشام گفته است: خيزران زنى خردمند و دورانديش و اهل صلاح و كار خير بود.
درآمد ساليانهاش شش هزار و شصت ميليون درهم بوده كه هم آن را در راه خير و صدقه مصرف مىكرد.
خيزران مانند مادران خلفا با شكوه و هيمنه و دست و دل بازى و خصال اخلاقى نيكو حج به جا آورد.
وقتى خيزران از حج بر مىگشت، شريك در محل قضاء الكوفه به انتظار نشست تا او را ببيند، با خود نانى همراه داشت. قافله خيزران تاخير داشت، نانش خشك شد و آن با آب خيس مىكرد و مىخورد. به خاطر اين كارش ابوالمنهال علاء غنوى او را هجو كرد.