48اشكال آيت الله داماد و آيت الله خوئى:
به اين استدلال اشكال شده است كه در ذيل صحيحه، براى ملبّد و عاقص وجوب حلق را بيان مى كند، پس اگر بر صروره نيز حلق واجب بود تقسيم و تفصيل وجهى نداشت 1و فن محاوره و تخاطب اقتضا مى كند كه اين سه دسته با يك عبارت و حكم بيان مى شد. 2
پاسخ : در جواب اشكال بايد گفت: اين تقسيم و تفصيل وجه دارد و ظاهراً وجه آن اين است كه امام (ع) در يك تقسيم بندى، حاجيان را به دو قسم؛ «صروره» و «كسى كه حج انجام داده» ، تقسيم مى كنند كه در غالب زمان ها افراد حج بجا آورنده، غالباً اين طور هستند و حكم آن دو حلق براى صروره و تخيير ميان حلق و تقصير براى كسى كه حج انجام داده را بيان مى كنند و سپس نسبت به عنوان كلى كسى كه حج انجام داده، دو فردى را ذكر مى كنند كه افراد خاصى هستند؛ نخست كسى كه موى خود را با عسل و مانند آن چسبانيده باشد؛ دوم كسى كه موى خود را جمع كرده و گره زده است. امام (ع) حكم اين دو فرد را وجوب حلق بيان مى كنند تا توهم نشود كه آنها غير صروره هستند و حكم غير صروره، تخيير ميان حلق و تقصير با افضليت حلق است. بنابراين، بيان حكم دو فرد ياد شده براى نفى توهم بقاى تخيير است. شبيه به اين بيان را آيت الله سبحانى بيان كرده ا ند. 3
شايد بتوان از تفاوت تعبير «وَ إِنْ كَانَ قَدْ حَجَّ» و «وَ إِذَا لَبَّدَ شَعْرَهُ» اين بيان را استفاده نمود؛ زيرا تعبير «إن كان قد حجّ» نشان مى د هد كه حج انجام داده باشد و تعبير «وَ إِذَا لَبَّدَ شَعْرَهُ. . .» نشان مى د هد هرگاه كسى كه مشغول حج است و. . . .
نتيجه روايات دال بر وجوب حلق : روايت ابو بصير روايت اول و دوم و روايت بكر بن خالد روايت سوم، سنداً مبنايى به نظر برخى صحيحه وبه نظر برخى ضعيف و دلالتاً روشن است. روايت سويد قلاء روايت چهارم سندا ضعيف و دلالتاً روشن است. روايت سليمان بن مهران روايت پنجم از حيث ضعيف و از حيث دلالت مشكل است. موثقۀ عمار ساباطى روايت ششم سندا معتبر و دلالتاً از نظر برخى داراى اشكال است. حسنه يا صحيحۀ معاويۀ بن عمار روايت هفتم و هشتم سنداً صحيحه و دلالتاً از نظر برخى اشكال دارد. به نظر نگارنده، روايات ابوبصير و روايت بكربن خالد معتبر است و بر وجوب دلالت دارد؛ همچنانكه صحيحۀ معاويه نيز بر وجوب دلالت دارد. از اين رو، تا اينجا اقتضاى اين روايات بر وجوب تمام است. حال، بايد بررسى كنيم كه در برابر اين روايات، روايات ديگر وجود دارد يا نه؟