47
من قال إنى أبغضه فقد كذب
و إنما أضربه لكى يلب
و يهزم الجيش و يأتى بالسلب و لا يكن لما له خبأ مخب
إن ابنى الأصغر حب حنكل أخاف أن يعصينى و يبخل 1
«هر كس بگويد من از او بدم مى آيد، دروغ گفته است، او را مى زنم تا عاقل شود.
و سپاهيان را شكست دهد و غنيمت آورد، و مال خود را از ديگران مخفى نسازد.
فرزند كوچكم شيطنت مى كند و بزرگ نشده، مى ترسم از من سرپيچى نموده و دست دهنده نداشته باشد.»
هدف صفيه آن بود كه فرزندش شجاع و دلير، بخشنده و مهربان و غير بخيل پرورش يابد كه خواست وى در اين شعر منعكس گرديد.
در فضيلت حفر زمزم
وقتى عبدالمطّلب چاه زمزم را حفر كرد و به اين امر مفتخر گشت، به خاطر اهميت حفر مجدّد زمزم اينگونه سرود.
«نحن حفرنا للحجيج زمزم
سقيا نبى الله فى المحرم
ركضة جبريل ولمّا يفطم» 2
«ما زمزم را براى حاجيان حفر كرديم؛ جايى كه آبخور پيامبر خدا، اسماعيل در حرم بود و آن اثر قدم جبرييل بود در حالى كه هنوز اسماعيل شير مى خورد.»
پاسخ به يك زن مشرك
زمانى كه بنى عبدالدار چاه «احراد» را حفر كردند، «اميه» هووى صفيه دختر عميلة بن السباق بن عبدالدار اينگونه سرود:
«نَحْنُ حَفَرنَا البَحْرَ أُمَّ أَحْرادْ
لَيْسَت كَبَذر التَّزور الجمَاد»
«ما چاه ام احراد را كنديم، چاهى كه مانند چاه بدر، كم آب و زمينش سخت نيست.»
چنين پاسخ گفت:
« نَحْنُ حَفرنا بَذَّرْ
نُسْقِى الحُجاجَ الأكْبَرْ
مِنْ مُقْبِلٍ وَمُدبرْ وَأمُّ أَحْراد شَرُّ» 3
« ما چاه بدر را كنديم و حاجيان بسيارى را آب داديم از آيندگان و روندگان در حالى كه ام احراد