10ممكن است كسى ادعا كند اصل اولى در استفاده از اين قرصها، حرمت آن است؛ زيرا:
1. اصل در اشياء حظر است.
2. چنين كارى مبارزه با قضا و قدر الهى است؛ زيرا مقدّر خداى متعال آن است كه زنان در ايام مشخصى عادت ماهانه داشته باشند و خوردن اين قرصها معارضه با تقدير الهى است.
3. جلوگيرى از عادت ماهانه مصداق تغيير خلقت خداوند است كه عملى شيطانى بوده و حرام مىباشد. و آيه شريفه: (وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ) . 1نيز بر آن دلالت دارد.
بنابراين، اگر دليل خاصى در مسأله وجود نداشته باشد، بايد بگوييم اصل اولى اقتضاى حرمت استفاده از آنها را دارد. اگر دليل خاصى بود، از اين اصل دست بر مىداريم و گرنه به آن تمسك مىكنيم.
استدلالهاى سهگانه به دلايل زير قابل خدشهاند:
پاسخ دليل اول: در مبحث برائت، در نزاع ميان اصولى و اخباريى، ثابت شده است كه اصل در اشيا، اباحه است و اصالة الحظر قابل اثبات نيست.
پاسخ دليل دوم: گرچه تقدير الهى، بر وجودِ عادت ماهانه براى زنان است ولى امكان تغيير آن با استفاده از برخى داروها نيز جزو قضا و قدر الهى است. اگر مريض شدن شخصى به تقدير الهى است مراجعۀ او به پزشك و استفاده از دارو و بهبود يافتن او نيز جزو تقدير الهى است.
اگر اين اشكال صحيح باشد، بايد هيچ مريضى به پزشك مراجعه نكند! درحالىكه هيچكس مراجعه به طبيب را معارضه با قضا و قدر الهى نمىداند؛ به عبارت ديگر، اينگونه تقديرات الهى مطلق و بدون قيد و شرط نبوده و لذا قابل تغيير مىباشند. استفاده از اسباب و مسبباتى كه خداى متعال آفريده، جايز است. تقديراتى كه مربوط به لوح محو و اثبات هستند با دعا، صدقه، نفرين، بداء و علل و اسباب مادى قابل تغييرند و خود اين قابل تغيير بودن نيز جزو تقديرات الهى است.
پاسخ دليل سوم: اولاً، عرفِ مردم، استعمال دارو و قرص براى تأخير انداختن عادت ماهانه را «تغيير خلقت خداوند» نمىدانند؛ يعنى اينجا شبهۀ مصداقيه دليل است، تغيير خلقت خداوند عمل شيطانى است اما معلوم نيست خوردن چنين قرصهايى تغيير خلقت باشد و